در آب هاي آزاد
در تور صياد
به نام خودش فكر مي كرد
ماهي آزاد!
در آب هاي آزاد
در تور صياد
به نام خودش فكر مي كرد
ماهي آزاد!
ديروز كه در خيال و رويا بگذشت
امروز به دلشورۀ فردا بگذشت
يك دَم به تماشاي تو مشغول شديم
يك چشم به هم زديم و دنيا بگذشت
مرا به سلول انفرادي مي فرستند
هيچكس نمي داند
روياي تو
در پستوهاي عميق هم
منتظرم مي ماند.
اين بار
خانه اي در يك كوچۀ بن بست اجاره كرده ام
و پستچي
ديگر هيچ بهانه اي براي عبور از كنار خانه ام ندارد.
مي ترسم
چشم هايم
تمام شوند
و نيايي.
باز آمده نوبهار و من سرگشته
در چنگ تحيّرات مضطر گشته
عطّار مگر ز خاك سر بر كرده ست
كاين گونه همه جهان معطّر گشته؟!
سال 1397 را با نام و ياد بزرگمرد عرفان و ادب ايران زمين؛ فريدالدين عطار نيشابوري آغاز مي كنم و از روان بلندش براي سلامت، سعادت و آزادي مردم ايران استمداد مي طلبم. باشد كه نظر اوليا و مردان الهي، بركت و سرزندگي را به اين مُلك ويران باز گرداند. نوروزتان خجسته باد.
نوروز شد و جهان برآورد نفس
حاصل ز بهار عمر ما را غم و بس
از قافلۀ بهار نامد آواز
تا لاله به باغ سرنگون ساخت جرس
بهار كه رفتن اسفند
و آمدن فروردين نيست
بهار يعني
جاي بوسه هاي مردي كه تو باشي
روي گونه هاي زني كه من باشم
شكوفه بدهد.
كسي كه نشسته است
هميشه خسته نيست
شايد جايي براي رفتن نداشته باشد
كسي كه نشسته است
شايد خسته باشد
شايد همه جا را گشته باشد و خسته باشد
كسي كه نشسته است
حتماً گم كرده اي دارد.