«براي تمامي دختران افغان و سال ها اسارتشان در پشت پرده هاي برقع»
هرگز توان ديدن رويش نيست
چشمي كجاست تا كه مصاف آرد
خورشيد را به رزمگه ميدان؟
جز آنكه روي مشعشع تابان
پشت نقاب ابر كند پنهان
پس باك نيست كه چهره كني عريان
چشمي كجاست تا بتواند ديد؟
اي مطلع قصيدۀ زيبايان
اي تشنۀ كوير تنت باران.
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61