كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

عباس معروفي

۲۵ بازديد ۰ نظر

تو خوابيده اي آرام

و من پشت پلك تو

آنقدر مي بارم

تا پنجره را باز كني

دست هايت را

زير باران بگيري و بخندي.


يدالله گودرزي

۲۷ بازديد ۰ نظر

در رياضيات من

يك منهاي دو

يعني

يك منهاي تو

كه مساويِ با هيچ است!


الياس علوي

۲۷ بازديد ۰ نظر

از بهار تقويم مي ماند

از من

استخوان هايي كه

تو را دوست داشتند.


نزار قباني

۲۵ بازديد ۰ نظر

آن روزها

هر وقت موهايت را باز مي كردي

باد وزيدن مي گرفت

اين خشك سالي

بي دليل نيست

و جز من هيچكس

دليلش را نمي داند

باد دلباخته بود

و تو ...

موهايت را كوتاه كرده اي.


آنتونيو ماچادو

۲۶ بازديد ۰ نظر
اي سالك!

يكي يكي

قدم به قدم

راهي نيست

راه با پيمودن پديد مي آيد

با پيمودن است كه راه را مي سازي

و اگر واپس بنگري

هر آن چه مي بيني

فقط رد گام هايي است

كه روزي پاهايت دوباره آنها را مي پيمايد

اي سالك!

راهي نيست

راه با پيمودن پديد مي آيد.


ميلاد عرفان پور

۲۹ بازديد ۰ نظر

آه است خيابان به خيابان به لبم

از اين همه بي تفاوتي در عجبم!

تو مثل مسافري كه ديرش شده است

من مثل چراغ قرمز نيمه شبم


نيكي فيروزكوهي

۲۷ بازديد ۰ نظر

هراس يعني؛

من باشم و 

تو باشي و ...

حرفي براي گفتن نباشد.


مريم قهرمانلو

۲۷ بازديد ۰ نظر

مي خواستم كمي

فقط كمي

دوستت داشته باشم

از دستم در رفت

عاشقت شدم.


ساره دستاران

۲۶ بازديد ۰ نظر

دلتنگي،

نام ديگر اين روزهاست

وقتي ...

از اين همه رهگذر

يكي،

تو نيستي.


يغما گلرويي

۲۹ بازديد ۰ نظر

دوست دارم كه يك شبه

شصت سال را سپري كنم

بعد بيايم و با عصايي در دست

كنار خياباني شلوغ منتظرت شوم

تا تو بيايي و مرا نشناسي

ولي دستم را بگيري

و از ازدحام خيابان عبورم دهي.