برهوتِ بي كسي
يعني همين جا
جايي كه من ايستاده ام
جايي كه شما ايستاده ايد
يعني كشمكش بين مرزِ نبودن و خواهشِ بودن
تنهايي؛
يعني تخت خواب هاي خسته
يعني خودت در آغوش خودت
با يك بال شكسته
بايد دست برداريم از انتظار
از حسرتِ جاده ها
از چشم هاي هميشه به راه
از فكر رفته هايي كه باز نمي گردند
در سرزميني كه هر طرفش خورشيدي غروب مي كند
هيچ فردايي
تكرار مي كنم
هيچ فردايي
روزِ موعود نيست.