آتش كه به قلب تخت جمشيد نشست
انگار غرور شير و خورشيد شكست
زرتشت در آسمان به كورش مي گفت:
اي كاش دوباره تير آرش مي جست!
آتش كه به قلب تخت جمشيد نشست
انگار غرور شير و خورشيد شكست
زرتشت در آسمان به كورش مي گفت:
اي كاش دوباره تير آرش مي جست!
تو چاي مي نوشي و من ...
قند در دلم
آب مي شود.
كسي
از كوچه گذشت
با آوازي بر لب
پنجره را باز نكرديم!
اگر
اجاق روشن باشد و ...
زن خاموش.
يا با شب بي شعر و طرب عادت كن
يا مايه بذار از خودت، همت كن
تا شعر دوباره اي بجوشد از من
يك بوسه بده خيال خود راحت كن
گنجينۀ تا هميشه پنهان توام
جامانده ترين فسيل انسان توام
قنديل ستاره از دلم آويزان
من غارنشين عصر چشمان توام
با تشكر از بانوي دريا براي فرستادن اين رباعي. آدرس وبلاگ: http://www.salamdarya.blogfa.com/
ماه گرفتگي ميشود،
وقتي كه ميخوابي…
بيداري هايت هم،
شق القمر است…
مثل ما كه بي هدف به هرطرف روانه ايم
دل به «هرچه شد» به «هرچه باد» داده اند