بي ريزش كوه، جامه را سوزانديم / هر فرصت بي ادامه را سوزانديم
از وحشت اينكه آخرش بد باشد / ما آخر شاهنامه را سوزانديم
بي ريزش كوه، جامه را سوزانديم / هر فرصت بي ادامه را سوزانديم
از وحشت اينكه آخرش بد باشد / ما آخر شاهنامه را سوزانديم
به تمامي دوستان ارجمند، عيد باستاني و اهورايي نوروز را تبريك مي گويم و در سال جديد براي همگي آرزوي حركت بيشتر به سوي كمال مقدر را از درگاه خداوند خواستارم.
اندر دل من مها دل افروز تويي / ياران هستند و ليك دلسوز تويي
شادند جهانيان به نوروز و به عيد / عيد من و نوروز من امروز تويي
نوروز شد و جهان برآورد نفس / حاصل ز بهار عمر ما را غم و بس
از قافلۀ بهار نامد آواز / تا لاله به باغ سرنگون ساخت جرس
كمند گيسوانت را بنازم / كمان ابروانت را بنازم
از آغوش تو بهتر نيست جايي / پناه بازوانت را بنازم
و تمام مسير سربالايي
درست نرسيده به در خانۀ خاك آلود
كودكي با ذوق تمام
با يك دمپايي بر سر او خواهد زد
چه مي فهمد يك كودك
كه بردن يك دانه
تا دم در
و نرسيدن...
براي مورچه ها سنگين است.
چه اسفندها... آه!
چه اسفندها براي تو دود كرديم!
براي تو اي روز ارديبهشتي
كه گفتند اين روزها مي رسي
از همين راه!
شده با پهنۀ گردون برابر / گرفته آسمان را تنگ در بر
در اوج بيكران يك نقطه از دور / براي آخر جمله كبوتر
كه چنين تيز و خشمگين
بر صورتم داغ مي زني
قطرۀ لطيف باران؟
در خواب، چراغ تا سحر دستم بود / در خواب، كليد هر چه در دستم بود
زيباتر از اين خواب نديدم خوابي / بيدار شدم، دست تو در دستم بود
اي خلسۀ عشق، مستي مانا تو / دور از مني و نفس نفس من با تو
هر چند هزار سال نوري تا تو / من مانده ام و دو راه؛ يا تو ، يا تو