عاشق شده ام مدام در تاب و تبم / از عمق وجود، عشق را مي طلبم
شاگرد كلاس چشمه سارم، يعني / در ماه خلاصه مي شود مشق شبم
عاشق شده ام مدام در تاب و تبم / از عمق وجود، عشق را مي طلبم
شاگرد كلاس چشمه سارم، يعني / در ماه خلاصه مي شود مشق شبم
در دل درديست از تو پنهان كه مپرس / تنگ آمده چندان دلم از جان كه مپرس
با اين همه حال و در چنين تنگدلي / جا كرده محبت تو چندان كه مپرس
در عشق تو از بس كه خروش آورديم / درياي سپهر را به جوش آورديم
چون با تو خروش و جوش ما در نگرفت / رفتيم و زبانهاي خموش آورديم
مست مي عشقت همه هشيارانند / مجنون تو هيچ عاقلي نيست كه نيست
تُنگ كوچكي بيش نبود،
اينك، نهنگي در ساحل.
از دست مدار ماه را دزديدند / از پاي پياده راه را دزديدند
از « ب » به تمام حرفها بگريزيد / از كلۀ « آ » كلاه را دزديدند
اگر تو يار من بودي چه مي شد؟ / گل بي خار من بودي چه مي شد؟
تو زيبارو ، ميان دلربايان / اگر دلدار من بودي چه مي شد؟
صهباي سحر جام مرا مي خواند / صحراي خطر گام مرا مي خواند
وقت خوش رفتن است هان گوش كنيد / از عرش كسي نام مرا مي خواند
اولين چيزي كه مي بينم ،
باران بهاري.