دوش آن بت من دست در آغوشم كرد / بگرفت به قهر حلقه در گوشم كرد
گفتم: صنما! ز عشق تو بخروشم / لب بر لب من نهاد و خاموشم كرد
دوش آن بت من دست در آغوشم كرد / بگرفت به قهر حلقه در گوشم كرد
گفتم: صنما! ز عشق تو بخروشم / لب بر لب من نهاد و خاموشم كرد
اي برده سبق ز ماه در زيبايي / رفتي تو و شب ماند و من و تنهايي
يك پنجره نور نذر شبها دارم / خورشيد صفت كاش ز در باز آيي
ديالوگهاي تاخيري چه تلخ است / تو در نقشي كه مي ميري چه تلخ است
عصا در دست بالا رفتي از سن / نمايشنامه ي پيري چه تلخ است
با تشكر از دوست گرامي حسين ميدري، آدرس وبلاگ: http://dobeititar.blogfa.com/
تلفيق خدا و خون فقط پيكر توست / خورشيد گلي از چمن حنجر توست
شب وقف مدار چشم هايت مولا / صبح، آينه ي دستِ بهارآور توست
دل عاشق به پيغامي بسازد / خمار آلوده با جامي بسازد
مرا كيفيت چشم تو كافيست / رياضت كش به بادامي بسازد
آن نخل به خون تپيده را مي بوسيد / آن مشك ز هم دريده را مي بوسيد
خورشيد، كنار علقمه خم شده بود / دستان ز تن بريده را مي بوسيد
در آتش بي پناهي گريه مي كرد / گل گم كرده راهي گريه مي كرد
كنار نعش سقاي عطشناك / فرات از روسياهي گريه مي كرد
ارباب صداي قدمت مي آيد / هنگامه اوج ماتمت مي آيد
ما در تب داغ و غم تو مي سوزيم / چند روز دگر محرمت مي آيد
ما مي زدگان مست و خرابيم همه / بر خاك درش به پيچ و تابيم همه
از پرتو روي بي مثالش، رخشان / خود نيك چو بنگري، حبابيم همه
آدرس وبلاگ : http://32-mn.blogfa.com