از روي تو چشم من نظر زان ببريد / كان روي به جز چشم تو نتواند ديد
گويند بهشت جاودان خوش باشد / دانم به يقين كه خوش تر از روي تو نيست
يعني كه نمودند در آيينه صبح / كز عمر شبي گذشت و تو بي خبري
سر شو آيم احوالش بپرسم / سحر آيم مزارش بسته بينم
از هر چه جز عشق خود تهيدستم كن / در عشق خودت نيست كن و هستم كن
در عشق تو من گرد جنون مي گردم / وز دايره عقل برون مي گردم
ديري است كه در خون دل من شده اي / در خون تو شدي و من به خون مي گردم
چادر به سر ؛ از عشق فراتر باشي / ناديده و ديده را همه سر باشي
من علت حرمت تو را نشناسم / اي كعبه گمان كنم كه مادر باشي
آدرس وبلاگ : http://www.mirshekar.com/
شبي را تا سحر بي تاب بودم / به زير خيمه مهتاب بودم
زماني را كه يارم آمد و رفت / در آغوش سپيده خواب بودم
به بال باد و بر دوش بنفشه / بهاري با دوصد آوازه آيد
***
اگر هر شوره زاري را نمي هست / اگر هر راه را گاهي خمي هست
بياييد آشنايان همره من / كه راه عشق را هم عالمي هست
يكبار بيا و پيش من مهمان باش / بر درد هزار ساله ام درمان باش
خشكيده درخت عاشقي با اين درد / در قلب كوير و خسته ام باران باش
با تشكر از آقاي محسن نوبخت به خاطر فرستادن رباعي هايشان
آدرس وبلاگ : http://www.daftarehmashgh.blogfa.com/