اكنون كه دارم اين متنُ مينويسم
در گرماي 35 درجه ي بيرون از خانه
رو به رو پنكه ي خراب اتاقم نشستم
وَ دارم ، چايي ميخورم
اكنون كه دارم اين متنُ مينويسم
در گرماي 35 درجه ي بيرون از خانه
رو به رو پنكه ي خراب اتاقم نشستم
وَ دارم ، چايي ميخورم
تجربه بهم ثابت كرده انسانها در نهايت به خاطر منافع خودشون كسي رو به عنوان دوست،همسر،همراه و نظاير اينها انتخاب ميكنن
هيچكسي رو نميشه بدون قيد و شرط دوست داشت
هيچ انساني وجود نداره كه چيزي يا كسي رو بدون قيد و شرط دوست داشته باشه
مقصد دوست داشتن خودخواهي است
تنهايي عميق و طولاني مدت يك درس بزرگ اما تلخ به انسانها مياموزه
((تا زماني كه منفعتي براي كسي نداشته باشي ديده نميشي))
شما كه زاييده ي غم هستيد
بدون لبخند،
عشق را
چه مي ناميد؟
اگه ميخواي كمتر فريب بخوري ، اگه دوست داري كمتر دروغ بشنوي ، اگه دوست داري ازت سوء استفاده نشه وَ اگه نميخواي دور و بَريات از چشمت بي يُفتن ، به اندازه ي ظرفيت آدما ، بهشون مهربوني كن و هيچكسي رو هم در اين ضمينه مُستثنا نكن ، حتي خانواده حتي مادر يا همسرت رو.
خرداد بود ،
وَ دستان گرم تو
سرماي قلب مرا
تصور نميكرد
بايد گريست
يا به عمق فاجعه خنديد؟
اينجا تنهايي
مرز ندارد
اينجا ،
غم هاي ما
به اندازه ي تنهايي تو
عميق است
وَ در سرزمين من
هيچكس نفهميد
عشق
اتفاقي نيست
و محض خنده
هيچ قلبي ، عاشق نمي شود