كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

گرد آوري ابيات ناب از اشعار حافظ/ابوالقاسم كريمي

۲۷ بازديد ۰ نظر


.
.
.
گردآوري و تايپ:ابوالقاسم كريمي(فرزند زمين)
1397
.
.

 


.
.
.
بخش اول
.
.
1
حديث از مطرب و مي گو و راز دهر، كمتر جو
كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را
2
به خُلق و لطف توان كرد صيد اهل نظر
به بند و دام نگيرند مرغ دانا را
3
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمان مدارا
4
در كوي نيك نامي ما را گذر ندادند
گر تو نمي پسندي ، تغيير كن قضا را
5
يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد توفان را
6
برو از خانه ي گردون به دَر و نان مَطلب
كآن سيه كاسه در آخر بكشد مهمان را
7
حافظا مي خور و رندي كن و خوش باش ولي
دام تزوير مكن چون دگران قرآن را
8
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده ي عالم دوام ما
9
عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده
باز گردد يا برآيد چيست فرمان شما
10
نبود نقش دو عالم كه رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت
11
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فكر معقول بفرما گل بي خار كجاست
12
باده نوشي كه در او روي و ريايي نَبُوَد
بهتر از زهد فروشي كه در او روي رياست
13
ما نه ياران رياييم و حريفان نفاق
آن كه او عالم سِر است بدين حال گواست
فرض ايزد بگذاريم و به كس بد نكنيم
وآنچه گويند روا نيست نگوييم رواست
14
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوريم
باده از خون رَزان است نه از خون شماست
15
چو بشنوي سخن اهل دل مگو كه خطاست
سخن شناس نه اي جان من، خطا اينجاست
16
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه ي عشق
چار تكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست
17
كمر كوه كم است از كمر مور اينجا
نا اميد از در رحمت مشو اي باده پرست
18
مقام عيش ميسر نميشود بي رنج
بلي به حكم بلا بسته اند عهد اَلست
19
به هست و نيست مَرنجان ضمير و خوش مي باش
كه نيستي است سرانجام هر كمال كه هست
20
آنچه او ريخت به پيمانه ي ما نوشيديم
اگر از خَمر بهشت است وگر باده ي مست
21
بكن معامله وين دل شكسته بخر
كه با شكستگي ارزد به صد هزار درست
22
بيدار شو اي ديده كه ايمن نتوان بود
زين سيل دمادم كه در اين منزل خواب است
23
سبز است در و دشت بيا تا نگذاريم
دست از سر آبي كه جهان جمله سراب است
24
حافظ هر آنكه عشق نورزيد و وصل خواست
احرام طَوف ِ كعبه ي دل بي وضو ببست
25
مرا به بندِ تو دوران چرخ راضي كرد
ولي چه سود؟؟ كه سر رشته در رضاي تو بست
26
ارباب حاجتيم و زبان سوال نيست
در حضرت كريم تمنا چه حاجت است
27
بيا كه قصر امل سخت سست بنياد است
بيار باده كه بنياد عمر بر باد است
28
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
29
مجو درستي عهد از جهان سست نهاد
كه اين عجوزه عروس هزار داماد است
30
نشان عهد و و وفا نيست در تبسم گل
بنال بلبل بي دل كه جاي فرياد است
.
.
بخش دوم
.
.
1
ما آبروي فقر و قناعت نميبريم
با پادشه بگو كه روزي مقدر است
2
يك قصه بيش نيست غم عشق وين عجب
كز هر زبان كه ميشنوم نامكرر است
3
حافظا ترك جهان گفتن طريق خوش دلي ست
تا نپنداري كه احوال جهان داران خوش است
4
فقيه مُدرس دي مست بود و فتوا داد
كه مي حرام ولي به ز مال اوقاف است
5
در اين زمانه رفيقي كه خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينه ي غزل است
6
نه من ز بي عملي در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بي عمل است
7
به چشم عقل در اين رهگذار پرآشوب
جهان و كار جهان بي ثبات و بي محل است
8
وراي طلاعت ديوانگان ز ما مطلب
كه شيخ مذهب ما عاقلي گنه دانست
9
چگونه شاد شود اندرون غمگينم
به اختيار؟؟؟ كه از اختيار بيرون است
10
اگر چه دوست به چيزي نميخرد ما را
به عالمي نفروشيم مويي از سر دوست
11
زلف او دام است و خالش دانه ي آن دام و من
بر اميد دانه اي افتاده ام در دام دوست
12
پيوند عمر بسته به مويي ست هشدار
غمخوار خويش باش غم روزگار چيست
13
سهو و خطاي بنده چو گيرند اعتبار
معناي عفو و رحمت آموزگار چيست
14
قلندران حقيقت به نيم جو نخرند
قباي اطلس آن كس كه از هنر عاريست
15
در صومعه ي زاهد و در خلوت صوفي
جز گوشه ي ابروي تو محراب دعا نيست
16
در طريقت هر چه پيش سالك آيد خير اوست
در صراط مستقيم اي دل كسي گمراه نيست
17
چيست اين سقف بلند ساده ي بسيار نقش؟؟
زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست
18
اين چه استغناست يارب وين چه قادرحكمت است
كاين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست
19
بر درِ ميخانه رفتن كار يك رنگان بُود
خود فروشان را به كوي مي فروشان راه نيست
20
بنده ي پير خراباتم كه لطفش دايم است
ورنه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست
21
هر گه كه دل به عشق دهي خوش دمي بُود
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
22
فرصت شمر طريقه ي رندي كه اين طريق
چون راه گنج بر همه كس آشكاره نيست
23
دولت آن است كه بي خون ِ دل آيد به كنار
ورنه با سعي و عمل باغِ جنان اين همه نيست
24
پنج روزي كه در اين مرحله مهلت داري
خوش بياساي زماني، كه زمان اين همه نيست
25
بر لب بحر فنا منتظريم اي ساقي
فرصتي دان كه ز لب تا به دهان اين همه نيست
26
مباش در پي آزار و هر چه خواهي كن
كه در شريعت ما غير از اين گناهي نيست
27
به مي عمارت دل كن كه اين جهان خراب
بر آن سر است كه از خاك ما بسازد خشت
28
عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت
كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
29
من اگر نيكم اگر بد تو برو خود را باش
هر كسي آن دِرَوَد عاقبت كار كه كشت
30
نا اميدم مكن از سابقه ي لطف ازل
توپس پرده چه داني كه چه خوب است وچه زشت
.
.
بخش سوم
.
.
1
در طريقت رنجش خاطر نباشد مِي بيار
هر كدورت را كه بيني چون صفايي رفت رفت
2
از پاي فتاديم چو آمد غم ِ هجران
در درد بمُرديم چو از دست دوا رفت
3
دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت
عمري است كه عمرم همه در كار دعا رفت
4
از سخن چينان ملالت ها پديد آمد ولي
گر ميان هم نشينان ناسزايي رفت رفت
5
مستم كن آنچنان كه ندانم ز بي خودي
در عرصه ي خيال ، كه آمد كدام رفت
6
زين قصه هفت گنبد ِ افلاك پر صداست
كوته نظر بين كه سخن مختصر گرفت
7
مي خور كه هر كه آخرِ كار جهان بديد
از غم ، سَبك برآمد و رَطل گران گرفت
8
شنيده ام سخن خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه آن ميكند كه بِتوان گفت
9
حديث هوُل قيامت كه گفت واعظ شهر
كنايتي است كه از روزگار هجران گفت
10
غم كهن به مي سالخورده دفع كنيد
كه تخم خوش دلي اين است ، پير دهقان گفت
11
گره به باد مزن گرچه بر مراد رَوَد
كه اين سخن به مَثَل باد با سليمان گفت
12
امروز كه در دست توام مرحمتي كن
فردا كه شَوَم خاك چه سود اشك ندامت
13
حاشا كه من از جَور و جفاي تو بنالم
بيداد لطيفان همه ، لطف است و كرامت
14
اي غايب از نظر كه شدي هم نشين دل
مي گويمت دعا و ثنا مي فرستمت
15
بي مزد بود و منت هر خدمتي كه كردم
يارب مباد كس را مخدومِ بي عنايت
16
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت
17
از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود
زنهار از اين بيابان وين راه بي نهايت
18
دي پير ميِ فروش كه ذكرش به خير باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز ياد
گفتم به باد مي دهَدَم باده نام و ننگ
گفتا قبول كن سخن و هرچه بادا باد
سود و زيان و مايه چو خواهد شدن ز دست
از بهر اين معامله غمگين مباش و شاد
19
ز انقلاب زمانه عجب مدار كه چرخ
از اين فسانه هزاران هزار دارد ياد
20
قَدَح به شرط ادب گير زآن كه تركيبش
ز كاسه ي سرِ جمشيد و بهمن است و قباد
21
گرچه ياران فارغ اند از ياد من
از من ايشان را هزاران ياد باد
22
پير ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
23
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده ي گزند مباد
سلامت آفاق در سلامت توست
به هيچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد
24
دير است كه دلدار سلامي نفرستاد
ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پيكي ندوانيد و سلامي نفرستاد
25
خوش عروسي است جهان از ره صورت ليكن
هر كه پيوست بدو عمرِ خودش كاوين داد
26
درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد
نهال دشمني بر كن ، كه رنج بي شمار آرد
27
نه هر درخت تحمل كند جفاي خزان
غلام همت سروم كه اين قدم دارد
28
چو عاشق مي شدم، گفتم كه بردم گوهر مقصود
ندانستم كه اين دريا چه موج خون فشان دارد
29
چو بر روي زمين باش توانايي غنيمت دان
كه دوران ناتواني ها بسي زير زمين دارد
30
دلا معاش چنان كن كه گر بلغزد پاي
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
31
سر و زر و دل و جانم فداي آن ياري
كه حق صحبتِ مهر و وفا نگه دارد
.
.بخش چهارم
.
.
1
با خرابات نشينان ز كرامات مَلاف
هر سخن ، وقتي و هر نكته مكاني دارد
2
اي دل طريق رندي از محتسب بياموز
مست است و در حقِ او كس اين گمان ندارد
3
غلام همت آن نازنينم
كه كار خير بي روي و ريا كرد
4
ثواب روزه و حج قبول آن كس برد
كه خاك ميكده ي عشق را زيارت كرد
5
مشكل عشق نه در حوصله ي دانش ماست
حل ِ اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد
6
من چه گويم كه تو را نازكي طبع لطيف
تا به حدي است كه آهسته دعا نتوان كرد
7
ديگران قرعه ي قسمت همه بر عيش زدند
دل غم ديده ي ما بود كه هم بر غم زد
8
ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد
دوستي كي آخرِ آمد؟؟دوستداران را چه شد
9
شهر ِ ياران بود و خاك مهربانان،اين ديار
مهرباني كي سرآمد؟ شهرياران را چه شد؟
10
هزار نكته ي باريك تر ز مو اينجاست
نه هر كه سر بتراشد قلندري داند
11
از صداي سخن عشق نديدم خوش تر
يادگاري كه در اين گنبد ِ دوار بماند
12
سرود مجلس جمشيد گفته اند اين بود
كه جام باده بياور كه جم نخواهد ماند
13
رسيد مژده كه ايام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنين نيز هم نخواهد ماند
14
عيب مي جمله چو گفتي هنرش نيز بگوي
نفيِ حكمت مكن از بهر دل عامي چند
15
در كارخانه اي كه رهِ عقل و فضل نيست
فهم ضعيف راي فضولي چرا كند؟
16
عاقلان نقطه ي پرگار وجودند ولي
عشق داند كه در اين دايره سرگردانند
17
مي خور كه صد گناه ز اغيار در حجاب
بهتر ز طاعتي كه به روي و ريا كنند
18
واعظان كاين جلوه در محراب و منبر ميكنند
چون به خلوت مي روند، آن كار ديگر ميكنند
مشكلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر ميكنند
گوييا باور نميدارند روز داوري
كاين همه قلب و دَغل در كار داور ميكنند
يارب اين نو دولتان را با خر خودشان نشان
كاين همه ناز از غلامِ تُرك و اَستر ميكنند
19
مي خور كه شيخ و حافظ و مفتي و محتسب
چون نيك بنگري،همه تزوير ميكنند
20
به هوش باش كه هنگام باد استغنا
هزار خرمن طاعت به نيم جو نخرند
21
غلام همت دردي كشان يكرنگم
نه آن گروه كه ازرق لباس و دل سيهند
22
في الجمله اعتماد مكن بر ثبات دهر
كاين كارخانه اي است كه تغيير ميكند
23
در ميخانه ببستند خدايا مپسند
كه درِ خانه ي تزوير و ريا بگشاند
24
چون طهارت نبود كعبه و بتخانه يكيست
نبود خير در آن خانه كه عصمت نبود
25
اوقات خوش آن بود كه باد دوست به سر شد
باقي همه بي حاصلي و بي خبري بود
26
نيك نامي خواهي ، اي دل با بدان صحبت مدار
خود پسندي جان من برهان ناداني بُود
27
از ره مرو به عشوه ي دنيا كه اين عجوز
مكاره مي نشيند و محتاله مي رود
28
گويند سنگ لعل شود در مقام صبز
آري ، شود وليكن به خون جگر شود
29
رندي آموز و كرم كن ، كه نه چندان هنر است
حيواني كه ننوشد مي و انسان نشود
30
گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض
ورنه هر سنگ و گِلي لولو و مرجان نشود
31
عشق مي ورزم و اميد كه اين فن شريف
چون هنرهاي دگر موجب حِرمان نشود
.
.
بخش پنجم
.
.
1
جميله اي است عروس جهان ولي هُش دار
كه اين مخدره در عقد كس نمي آيد
2
مكن ز غصه شكايت كه در طريق طلب
به راحتي نرسيد آن كه زحمتي نكشيد
3
سر خدا كه عارف سالك به كس نگفت
در حيرتم كه باده فروش از كجا شنيد
4
پند حكيم محض صواب است و عين خير
فرخنده آن كسي كه به صمع رضا شنيد
حافظ وظيفه ي تو دعا گفتن است و بس
در بند آن مباش كه نشنيد يا شنيد
5
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو يار ناز نمايد،شما نياز كنيد
6
هر آن كسي كه در اين حلقه نيست زنده به عشق
بر آن نمرده به فتواي من نماز كنيد
7
ز آنجا كه پرده پوشي عفو كريم توست
بر قلب ما ببخش كه نقدي است كم عيار
8
سعي نابرده در اين راه به جايي نرسي
مزد اگر مي طلبي طاعت استاد ببر
9
مي خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور كسي
گويد تو را كه باده مخور گو هوالغفور
10
پياله بر كفنم بند تا سحرگه حشر
به مي ز دل ببرم هول روز رستاخيز
11
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست
تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز
12
بنشين بر لب جوي و گذر عمر ببين
كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس
13
فلك به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل دانش و فضلي همين گناهت بس
14
دل ربايي همه آن نيست كه عاشق بكشد
خواجه آن است كه باشد غم خدمتكارش
15
دلا دلالت خيرت كنم به راه نجات
مكن به فسق مُباهات و زهد هم مفروش
16
لطف خدا بيشتر از جرم ماست
نكته ي سر بسته چه داني خموش
17
بر بساط نكته دانان خود فروشي شرط نيست
يا سخن دانسته گو اي مرد عاقل يا خموش
18
خواهي كه سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سسست و سخن هاي سخت خويش
19
جهان و كار جهان جمله هيچ بر هيچ است
هزار بار من اين نكته كرده ام تحقيق
20
هر چند غرق بحر گناهم ز شش جهت
تا آشناي عشق شدم اهل رحمتم
21
فاش ميگويم و از گفته ي خود دلشادم
بنده ي عشقم و از هر دو جهان آزادم
22
من مَلَك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
23
من از بازوي خود دارم بسي شكر
كه زور مردم آزاري ندارم
24
پدرم روضه ي رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا مُلك جهان را به جُوي نفروشم
25
از قيل و قال مدرسه حالي دلم گرفت
يك چند نيز خدمت معشوق و مي كنم
26
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم
27
ما نگوييم بد و ميل به ناحق نكنيم
جامه ي كس , سيه و دلق خود ارزق نكنيم
28
عيب درويش و توانگر به كم و بيش بد است
كار بد مصلحت آن است كه مُطلق نكنيم
29
آسمان كشتي ارباب هنر مي شكند
تكيه آن به كه بر اين بحر معلق نكنيم
30
گر بدي گفت حسودي و رفيقي رنجيد
گو تو خوش باش كه ما گوش به احمق نكنيم
31
سرم خوش است و به بانگ بلند ميگويم
كه من نسيم حيات از پياله مي جويم
.
.
.بخش ششم
.
.
1
بر جهان تكيه مكن ور قدحي مي داري
شادي زُهره جبينان خور و نازك بدنان
2
پير پيمانه كش من كه روانش خوش باد
گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان
3
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بُگسِل
مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
4
منم كه شهره ي شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن
5
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافري است رنجيدن
6
كار صواب باده پرستي است حافظا
برخيز و عزم جَزم به كار صواب كن
7
وصال او ز عمر جاوندان به
خداوندا مرا آن ده كه آن به
8
بر مِهر چرخ و شيوه ي او اعتماد نيست
اي واي بر كسي كه شد ايمن ز مكر وي
9
در آستان جانان از آسمان مينديش
كز اوج سربلندي افتي به خاك پستي
10
در مذهب طريقت خامي , نشان كفر است
آري طريق دولت , چالاكي است و چستي
11
اي مگس حضرت سيمرغ نه جولانگه توست
عِرضِ خود مي بري و زحمت ما مي داري
12
در كوي عشق شوكت شاهي نمي خرند
اقرار بندگي كن و اظهار چاكري
13
ساقي به مژدگاني عيش از درم درآي
تا يك دم از دلم غم دنيا به در بري
14
در شاهراه جاه و بزرگي خطر بسي است
آن به كزين گريوه سبك بار بگذري
15
يك حرف صوفيانه بگويم اجازت است
اي نور ديده صلح به از جنگ و داوري
16
چو گل گر خُرده اي داري خدا را صرف عشرت كن
كه قارون را غلط ها داد سوداي زراندوزي
17
سخن در پرده ميگويم چو گل از غنچه بيرون آي
كه بيش از پنج روزي نيست حُكم مير نوروزي
18
من نگويم كه كنون با كه بشين و چه بنوش
كه تو خود داني اگر زيرك و عاقل باشي
19
اهل كام و ناز را در كوي رندي راه نيست
رهرُوي بايد جهان سوزي نه خامي بي غمي
20
آدمي در عالم خاكي نمي آيد به دست
عالمي ديگر ببايد ساخت وَز نو آدمي
21
حديث چون و چرا دردسر دهد اي دل
پياله گير و بياسا ز عمر خويش و دَمي
22
هواخواه توام جانا و مي دانم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني
23
بيا كه رونق اين كارخانه كم نشود
به زهدِ همچو تويي يا به فسقِ همچو مني
24
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگي همه آماده كني
25
سفله طبع است جهان بر كرمش تكيه مكن
اي جهان ديده ثبات قدم از سفله مجوي
26
در مكتب حقايق پيش اديب عشق
هان اي پسر بكوش كه روزي پدر شوي
27
دست از مس وجود چو مردان ره بشوي
تا كيمياي عشق بيابي و زر شوي
28
اين حديثم چه خوش آمد كه سحرگه مي گفت
بر در ميكده اي با دف و ني ترسايي
گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد
آه اگر از پس امروز بُود فردايي
29
سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردمِ ديده ي روشنايي
30
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل , بي تو به جان آمد وقت است كه بازآيي
31
در دايره ي قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي


(((پايان))))

http://farzandezamiin.blogfa.com


1_ چون 70 درصد از درياچه ي اروميه خشك شده است
2_چون حدود 85 درصد از مساحت ايران در مناطق خشك جهان است
3_ چون ميزان بارش سالانه در ايران يك سوم متوسط ميانگين جهاني است و ميزان تبخير آب ۲۰درصد بيشتر از متوسط جهاني است و همچنين طبق آمار 70 درصد از بارش هاي كشور تبخير ميشود
4_ چون كشور ايران يكي از 10 كشور تخريب‌گر طبيعت و همچنين يكي از ۱۰ كشور توليدكننده گازهاي گلخانه‌اي به شمار مي‌رود
5_چون با اينكه سفره ي آب زميني ايران در حال اتمام است۶۳درصد آب شرب آحاد جامعه از طريق آب‌هاي زيرزميني تامين ميشود همچنين طبق آمار۴۹درصد آب شرب تهران از چاه‌ها تأمين مي‌شود 
6_چون ايران سالانه پذيراي 80 هزار نفر مهاجر است كه مشكلات محيط زيستي از جمله تنش آبي در كشور را لحضه به لحضه بدتر ميكند
7_چون 92 درصد از آب كشور در بخش كشاورزي مصرف ميشود, كه با وجود پايداري نظام سنتي در بخش كشاورزي معضل تنش آبي غير قابل حل خواهد شد
8_چون سد سازي مسوول مستقيم نابودي تعدادي از درياچه هاي كشور و ميليون‌ها هكتار از جنگل‌هاي كشوراست
9_چون 15سال است كه فعالان محيط‌زيست دنيا، روز ۲۴ اسفندماه را به‌عنوان «روز مبارزه با سدسازي» جشن مي‌گيرند؛ ولي ما همچنان افتخار مي‌كنيم كه سومين كشور سدساز دنيا هستيم و روي اين مساله مانور مي‌دهيم
10_چون مسئولان ايراني به اين حرف علمي كه در مجمع عموي سازمان ملل گفته شده است كه,«هر دلار سرمايه‌گذاري در آب و بهداشت، ۴ برابر كاهش هزينه به همراه دارد», هيچ اعتقادي ندارند و هر كار كه خود مايل باشند, انجام ميدهند
11_چون فقط در استان تهران(نه در كل كشور) 9هزار كيلومتر خط انشعاب آبرساني وجود دارد كه ۳ هزار كيلومتر آن فرسوده است و از اين ميزان از هر ۱۰۰ ليتر آب، ۳۰ تا ۳۵ ليتر هدر مي‌رود
12_چون مسئولان ايراني هيچ برنامه‌اي براي جداسازي آب شرب از آب غيرشرب ندارند
13_چون ٨٥ درصد از منابع آبي كشور مصرف شده‌است و در وضعيت بحران بي‌آبي قرار گرفته ايم با اين حال در كشور 800هزار چاه عميق وجود دارد كه از اين تعداد 300 هزار چاه غير مجاز ميباشد 
14_چون به غير از اروميه تعدادي از درياچه هاي كشور از جمله 
بختگان
هامون,
مهارلو,
طشك,
پريشان,
جازموريان,
گاو خوني
چغاخور,
درياچه ارژن,
يا كاملا خشك شده است و يا در حال خشك شدن هشتند.
15_چون گزارش‌ها نشان مي‌دهد كه ميزان بارش‌ها در سال آبي جاري(1396 )نسبت به سال گذشته ۵۱ درصد كاهش داشته و اين ميزان نسبت به متوسط ۴۹ سال اخير ۴۸.۹ درصد با كاهش مواجه بوده است
16_چون دي ماه سال گذشته (1396 )روزنامه نيويورك‌تايمز در گزارشي تكان‌دهنده مدعي شد كه ۱۲ استان از ٣١ استان ايران تا ۵۰ سال آينده تمام سفره‌هاي زيرزميني آبشان را از دست مي‌دهند
17_چون عيسي كلانتري رييس سازمان حفاظت از محيط زيست گفته است: كمبود آب در صورتي كه مديريت نشود، موجب خواهد شد كه ۵۰ ميليون نفر از جمعيت ايران ناگزير به ترك اين كشور شوند. اگر وضع فعلي مصرف آب در بخش كشاورزي ادامه داشته باشد در كمتر از ۲۵‌ سال ديگر شرق و جنوب كشور كاملا خالي از سكنه خواهد شد
18_چون مهرداد كرمي دادستان ياسوج گفته است : مسائل مرتبط با كم‌آبي و خشكسالي باعث شده موضوع آب به موضوعي امنيتي و حساس تبديل شود
19_چون در استان‌هاي فارس، خراسان‌جنوبي و اصفهان نه‌تنها سفره‌هاي زيرزميني آب تهي شده‌اند كه ذخاير سدها نيز كاهش 25 تا 35 درصدي رانسبت به سال 1396 تجربه ميكند
20_چون رئيس گروه زمين‌شناسي سازمان زمين‌شناسي و اكتشافات معدني كشور از افزايش هشداردهنده نرخ فرونشست زمين در گستره جنوب غربي تهران خبر داده و گفته است كه اين رقم از ١٧ سانتيمتر در ‌سال ٨٤ تقريبا به دو‌برابر رسيده است
....................
گردآوري:ابوالقاسم كريمي(فرزندزمين)


گرد آوري ابيات ناب از اشعار حافظ بخش آخر 6/ابوالقاسم كريمي

۲۶ بازديد ۰ نظر

گرد آوري ابيات ناب از اشعار حافظ بخش آخر 6/ابوالقاسم كريمي
.
گرد آوري اشعار
.
.نكته هاي مهم.
1_در هنگام مطالعه ي شعر تلاش خواهم كرد ناب ترين ابيات را انتخاب كنم.
2_سعي خواهد شد ابياتي كه پند و اندرزي در آن وجود دارد گرد آوري شود.
3_ابياتي كه صرفا معنا و مفهوم عشق دنيايي دارد، جمع آوري نخواهد شد.
گردآوري ابيات ناب/اشعارحافظ/بخش آخر 6
............................................................................................
1
بر جهان تكيه مكن ور قدحي مي داري
شادي زُهره جبينان خور و نازك بدنان
2
پير پيمانه كش من كه روانش خوش باد
گفت پرهيز كن از صحبت پيمان شكنان
3
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بُگسِل
مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
4
منم كه شهره ي شهرم به عشق ورزيدن
منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن
5
وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافري است رنجيدن
6
كار صواب باده پرستي است حافظا
برخيز و عزم جَزم به كار صواب كن
7
وصال او ز عمر جاوندان به
خداوندا مرا آن ده كه آن به
8
بر مِهر چرخ و شيوه ي او اعتماد نيست
اي واي بر كسي كه شد ايمن ز مكر وي
9
در آستان جانان از آسمان مينديش
كز اوج سربلندي افتي به خاك پستي
10
در مذهب طريقت خامي , نشان كفر است
آري طريق دولت , چالاكي است و چستي
11
اي مگس حضرت سيمرغ نه جولانگه توست
عِرضِ خود مي بري و زحمت ما مي داري
12
در كوي عشق شوكت شاهي نمي خرند
اقرار بندگي كن و اظهار چاكري
13
ساقي به مژدگاني عيش از درم درآي
تا يك دم از دلم غم دنيا به در بري
14
در شاهراه جاه و بزرگي خطر بسي است
آن به كزين گريوه سبك بار بگذري
15
يك حرف صوفيانه بگويم اجازت است
اي نور ديده صلح به از جنگ و داوري
16
چو گل گر خُرده اي داري خدا را صرف عشرت كن
كه قارون را غلط ها داد سوداي زراندوزي
17
سخن در پرده ميگويم چو گل از غنچه بيرون آي
كه بيش از پنج روزي نيست حُكم مير نوروزي
18
من نگويم كه كنون با كه بشين و چه بنوش
كه تو خود داني اگر زيرك و عاقل باشي
19
اهل كام و ناز را در كوي رندي راه نيست
رهرُوي بايد جهان سوزي نه خامي بي غمي
20
آدمي در عالم خاكي نمي آيد به دست
عالمي ديگر ببايد ساخت وَز نو آدمي
21
حديث چون و چرا دردسر دهد اي دل
پياله گير و بياسا ز عمر خويش و دَمي
22
هواخواه توام جانا و مي دانم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني
23
بيا كه رونق اين كارخانه كم نشود
به زهدِ همچو تويي يا به فسقِ همچو مني
24
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگي همه آماده كني
25
سفله طبع است جهان بر كرمش تكيه مكن
اي جهان ديده ثبات قدم از سفله مجوي
26
در مكتب حقايق پيش اديب عشق
هان اي پسر بكوش كه روزي پدر شوي
27
دست از مس وجود چو مردان ره بشوي
تا كيمياي عشق بيابي و زر شوي
28
اين حديثم چه خوش آمد كه سحرگه مي گفت
بر در ميكده اي با دف و ني ترسايي
گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد
آه اگر از پس امروز بُود فردايي
29
سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردمِ ديده ي روشنايي
30
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل , بي تو به جان آمد وقت است كه بازآيي
31
در دايره ي قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي

 

((پايان))
.........................................................
گردآوري و تايپ:ابوالقاسم كريمي(فرزندزمين)
جمعه 9 آذر 1397


ايران با بحران آب رو به رو است ، آن را جدي بگيريم!

۲۵ بازديد ۰ نظر
 

 


.الف:ليست بلند مهم ترين درياچه ها و تالاب هاي نابود شده و يا در حال نابودي ايران:
.
.
1_اروميه
2_كافتر
3_بختگان
4_هامون
5_مهارلو
6_طشك
7_پريشان
8_تالاب انزلي
9_جازموريان
10_گاو خوني
11_چغاخور
12_هورالعظيم
13_درياچه نمك قم
14_درياچه ارژن

نكته ها:
*** بيش از 70 درصد از منافع آبي زير زميني ايران از سال 1359 تا به امروز مصرف شده است
***ايران با كاهش چشم گير حجم بارندگي سالانه دست و پنجه نرم ميكند
*** تمامي رود هاي دائمي ايران با كاهش محسوس حجم آبي مواجه هستند و بسياري از رودهاي فصلي خشك شده اند
.
.
ب:خطرات ادامه ي بحران آب در كشور ايران چيست؟
.
.
.1_تضعيف حكومت مركزي و احتمال جنگ داخلي بر سر حفظ منافع آبي باقي مانده
2_قحطي گسترده
3_خشكسالي شديد
4_از ميان رفتن پوشش گياهي
5_ وقوع آتش سوزي هاي گسترده در جنگل و از ميان رفتن جنگل ها ي ايران
6_فرسايش خاك و كويري شدن ايران
7_از ميان رفتن كشاورزي
8_تبديل شدن ايران به وارد كننده ي آب
9_انقراض حيات وحش در ايران
10_مهاجرت هاي گسترده از ايران به ساير كشور ها
11_وقوع زلزله هاي شديد تر
12_مواجهه شدن با پديدي فروچاله در تمام استان هاي كشور(نه فقط همدان)
.
.
ج_پيشنهادات من براي از ميان رفتن و يا حداقل كم شدن خطرات بحران آب در ايران
.
.
1_هر چه سريع تر براي شيرين كردن آب دريا اقدام شود تا در سالهاي آتي مجبور نباشيم از سفره هاي آب زير زميني و ذخاير آبي سد ها استفاده كنيم
2_بعد از شيرين كردن آب دريا و انتقال آن به مناطق مختلف كشور،تمام چاههاي مجوز دار يا بدون مجوز كه از سفره هاي آب زير زميني استفاده ميكنند و همچنين تمامي سدهاي موجود در كشور در يك زمان بندي مناسب و برنامه ريزي شده از ميان بروند
3_چاههاي عميق در مناطق باراني براي هدايت باران به سفرهاي آب زير زميني حفر شود
4_آب شيرين براي هميشه جيره بندي شود
5_مردم تشويق شوند ، از حمام عمومي استفاده كنند
6_براي اسراف كنندگان آب شيرين،جريمه هاي سنگين و حتي زندان تعيين گردد
7_از مدرسه و از همان دوران ابتدايي فرهنگ مصرف درست آب ، آموزش داده شود
8_كشاورزي با روش سنتي به طور كامل از ميان برود
10_كاشت و برداشت محصولات كشاورزي كه به حجم بالاي آب نياز دارند، براي هميشه در تمام استان هاي كشور ممنوع شود
.
.
پيشنهادات شما چيست؟؟؟
.
.
تكثير ، استفاده و كپي بدون ذكر منبع بلامانع است
ابوالقاسم كريمي(فرزندزمين)


ايران كشوري كه تشنه ي صلح و آگاهي و عدالت است

۲۵ بازديد ۰ نظر
چقدر سخته در جامعه ي ايران, كه درك و شعور عموم مردم منحصر به آگاهي هاي محدود خودشون ميشه , بخواي از صلح و دوستي وَ محبت صحبت كني.....در جامعه اي كه سطح مطالعه پايين باشه پذيرش فرهنگ صلح اتفاق نمي افته.....جامعه اي پيشرفت ميكنه كه بين زن و مرد توازن و اعتدال برقرار شده باشه......اما در ايران نه تنها سياست گذاري هاي حاكم بر كشور حاضر به پذيرش اين مسئله مهم و حياتي نيست بلكه عموم زنان هنوز در عمل به حفظ و صيانت از حقوق خودشان ترديد دارند.
........
مثال هاي زيادي دارم كه تنها به ذكر يك نمونه بسنده ميكنم،من در يك شبكه ي اجتماعي به نام هم ميهن عضو هستم و در بخش سوال و جواب اين شبكه مطلب ((زير)) را ارسال كردم:
.
.
***فردا ۴ آذر روز جهاني مبارزه با خشونت عليه زنان***
.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : بهترين شما كسى است كه براى خانواده اش بهتر باشد ، و من ، بهترينِ شما براى خانواده ام هستم . زنان را كسى گرامى نمى دارد ، مگر انسانِ بزرگوار ، و كسى به آنان اهانت نمى كند ، مگر انسان پَست.
.
.
.
خوب خانم ها بگيد از سختي هاي زن بودن بگيد از رفتارهاي غير دوستانه و خشن دور و اطرافيانتون بگيد از ناملايمت ها و شكست هاي عاطفي صحبت كنيد , درد و دل كنيد , شايد قدرت شعور و درك كساني كه شما را نميفهمن كمي بهتر بشه,حرف بزنيد
.
.
*****لطفا به پاسخ برخي خانم ها دقت فرماييد:
.
αяzυ - : اسم اينا رو فقط ميتونم بزارم ليسيدَن !:|
.
รձгձ Eȶɨ : حرفمو آرزو زد از اون موقع كه اينو گذاشتي دارم با خودم كلنجار ميرم كه بگم؟!نگم؟!بعدگفتم ولش نگم كه بالاخره ارزو گفت
.
ᴅɪᴍ - : يو آر اِ ليسر/:
.
................................................
شما چه فكر ميكنيد؟ بايد چه كرد؟


دهه هفتادي ها و دهه هشتادي ها چه بلايي سر شما آمده؟؟

۲۶ بازديد ۰ نظر
چرا تا به اين حد برخي از خانم ها و آقايان دهه هفتادي و دهه هشتادي بي حيا و بيشعور شدن؟
چرا تا به اين حد ِ غير قابل كنترل و غير قابل تحمل برخي از خانم ها و آقايان دهه هفتادي و دهه هشتادي از الفاظ نامناسب استفاده ميكنند؟
شوخي هاي جنسي اصلا خوب نيست اما چرا چنين رفتار هايي در مكان عمومي در بين نسل دهه هفتادي و دهه هشتادي داره مرسوم ميشه؟
چرا برخي از خانم ها و آقايان دهه هفتادي و دهه هشتادي تنبل , جاهل , مقلد , بي ادب و هرزه هستند؟
چرا برخي از خانم ها و آقايان دهه هفتادي و دهه هشتادي با رفتارهاي ناسنجيده شأن خود و خانواده ي خود را پايين مي آورند؟
.
.
.
واقعا چه بلايي سرتون آمده؟
. ...................................


براي زندگي شادتر تحريم فيلم ، ماهواره و تلوزيون

۲۵ بازديد ۰ نظر
من اعتقاد دارم جوامع امروزي با سرعت هر چه تمام تر به سمت فساد جنسي ، افسردگي و انواع بيماري هاي رواني در حركت هستند و (((منشا اصلي))) آن 1_ سياست گذاري هاي حاكمان 2_فيلم و تلوزيون است.
.............
به همين دليل من تماشاي تلوزيون ، فيلم و ماهواره را
تحريم كرده ام و دست كم به مدت 4 سال است كه از آنها استفاده نميكنم
.............
زندگي شاد تر همراه با آرامشي بي بديل را با تحريم تلوزيون،فيلم و ماهواره تجربه كنيم
.............
به نظر من در ايران راديو آوا به تنهايي جايگزين مناسبي براي تمام شبكه هاي تلوزيوني است


اگر افزايش جمعيت انسان ها ادامه داشته باشد،چه ميشود؟؟

۲۵ بازديد ۰ نظر
به نظر شما اگر جمعيت بشر كنترل نشود و افزايش جمعيت انسانها به همين صورت ادامه داشته باشد چه اتفاقي خواهد افتاد؟؟؟
.
.
به نظر من در قرن هاي آتي بايد شاهد جنگ هاي داخلي ، قحطي هاي وسيع ، مهاجرت هاي بزرگ ، جنگ ها و كشتارهاي دسته جمعي باشيم
.
.
دليل اين مسئله هم واضح است:كمبود انرژي ، كمبود غذا ، كمبود امكانات ، افزايش فقر ، افزايش بيكاري و همچنين تخريب محيط زيست و به خصوص بحران آب
.
.
همچنين افزايش جمعيت باعث افزايش جرم جنايت ميشود كه خود عاملي مهمي در ناامني جامعه است
.
.
اما ايا اين پايان مشكلات افزايش جمعيت است؟؟؟؟؟؟؟خير
.
.
افزايش جمعيت باعث انتقال سريع و آسان ويروس ها و بيماري هاي خطرناك خواهد شد و بهداشت جامعه و نسل بشر را به خطر مي اندازد
.
.
افزايش جمعيت سبب كاهش يا اتمام سريع تر ذخاير معدني سرزميني ميشود
.
.
افزايش جمعيت باعث گرم شدن بيشتر زمين و به خطر افتادن حيات در اين سياره خواهد شد
.
.
افزايش جمعيت انسان سبب انقراض ديگر موجودات زمين خواهد شد
.
.
اما راهكار چيست؟؟؟؟
.
.
پيشنهاد من

.
.


******پيشنهاد مهم من آن است كه تا اطلاع ثانوي بچه دار شدن را فراموش كنيم تا جمعيت انسان ها به طور ملموسي كنترل شود*****
.
.
پيشنهاد شما چيست؟؟؟؟


چه كسي پاسخ اين سوالات را ميداند؟؟؟

۲۶ بازديد ۰ نظر
1_آيا ما واقعا اختيار داريم؟؟چرا؟؟
2_آيا از قدرت انتخاب و اختيار دختري كه در يك خانواده ي فقير و فاسد به دنيا مي آيد ميتوان منطقي صحبت كرد؟؟؟چگونه؟؟؟
3_آيا در حقيقت ما فقط يك بار در اين دنيا متولد مي شويم؟؟
4_آيا تجربه ي زندگي در جهان هاي ديگر را داشته ايم؟؟
5_هدف ما از زندگي كردن چيست؟؟
6_آيا حقيقت وجود دارد؟؟چگونه ميتوان به حقيقت رسيد؟؟
7_ واقعيت با حقيقت چه تفاوتي دارد؟؟
8_آيا اين جهان واقعي است يا حقيقي يا مجازي؟؟
9_آيا واقعا قبل از تولد ، زندگي فعلي خود را انتخاب كرده ايم؟؟

 


آيا ميدانستيد مردان در حال انقراض هستند؟؟

۲۸ بازديد ۰ نظر
 پس از اعلام بررسي‌هاي مجامع علمي مختلف درباره خطر انقراض مردان به دليل تضعيف كروموزم مردانه Y و ايجاد شايعه‌هاي غير علمي در دنيا، مركز معتبر و علمي بررسي ژنوم آمريكا تاييد كرد كه اگر براي مسئله ضعيف شدن اين كروموزم چاره‌اي انديشه نشود، مردان تا پنج هزار نسل ديگر منقرض خواهند شد.

((((سوال))))

1_كيفيت زندگي زنان در آن دوران چگونه خواهد بود؟

2_آيا نبود مرد به حيات بشري لطمه خواهد زد؟

3_آيا صلح واقعي سرانجام در جهان مستقر خواهد شد؟
4_آيا بشر براي ادامه ي نسل خود به هم جنسگرايي روي خواهد آورد؟
5_آيا رازي در اين رفتار طبيعت نهفته است؟
6_آيا با اين وجود ميتوان هنوز ادعا كرد ، زنان در برابر مردان از نظر جسمي ضعيف هستند؟
7_اگر (تو) تنها مرد دنيا باشي،چگونه زندگي خواهي كرد؟
8_چرا بايد مردان منقرض شوند؟
9_واكنش زنان و مردان در برابر آگاهي از اين مسئله كه روزي مردان منقرض مي شوند،چگونه خواهد بود؟
10_تا به امروز وجود مرد براي زمين مفيد بوده است يا مضر؟