كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

قيصر امين پور

۲۵ بازديد ۰ نظر

اي روزهاي خوب كه در راهيد

اي جاده هاي گمشده در مه

اي روزهاي سخت ادامه

از پشت لحظه ها به درآييد

اي روز آفتابي

اي مثل چشم هاي خدا آبي

اي روز آمدن

اي مثل روز آمدنت روشن

اين روزها كه مي گذرد هر روز

در انتظار آمدنت هستم

اما؛

با من بگو كه آيا من نيز

در روزگار آمدنت هستم؟


رضا كاظمي

۲۷ بازديد ۰ نظر

عشق

چه به ناگهان بيايد

چه به آهستگي

فرقي نمي كند

تو را به تمامي در بر خواهد گرفت

مثل خيس شدن

چه در باران

چه در مه.


كامران رسول زاده

۲۵ بازديد ۰ نظر

اين چرخش قلم نيست

جريان شعر

جريان واژه هايي است

كه در خونم مي چرخند...


عليرضا روشن

۲۷ بازديد ۰ نظر
دو خط موازي

به هم نرسند شايد

به يك جا مي روند اما.


فريدون مشيري

۲۷ بازديد ۰ نظر

سيه چشمي به كار عشق استاد

به من درس محبت ياد مي داد

مرا از ياد برد آخر ولي من

به جز او عالمي را بردم از ياد


حسن آذري

۲۷ بازديد ۰ نظر

داشتند مدرن مي شدند شعرهاي من

مگر گذاشتند؟

سنت چشم هايت

مگر گذاشتند؟!


ايرج زبردست

۲۵ بازديد ۰ نظر

هر راه معماي جهان بود و سفر

هر راه دوراهي چرا بود و اگر

اي راه نگاه كن به آغاز به من

اي راه تو را نشان دهم راه دگر


ماساوكا شيكي

۲۵ بازديد ۰ نظر

يك بار حمام

وقتي به دنيا مي آيي

يك بار حمام

وقتي كه مي ميري؛

چه احمقانه!


افشين يداللهي

۲۴ بازديد ۰ نظر

برايم شعر بفرست

حتي شعرهايي كه عاشقان ديگرت

براي تو مي گويند

مي خواهم بدانم

ديگران كه دچار تو مي شوند

تا كجاي شعر پيش مي روند

تا كجاي عشق

تا كجاي جاده اي

كه من در انتهاي آن ايستاده ام.


الكساندر پوشكين

۲۷ بازديد ۰ نظر

پشت سر گذاشته ام پل هاي تمنا را

و بي رغبتم بر آرزوهاي گذشته

همراهي ندارم جز رنج هايي كه

ميراث بيهودگي درون منند

و ديهيمي كه گل هاي شادابش

بي رحم در تازش بوران هاي سرنوشت شوم فسرد

اينك روز مي سپارم غمناك و تنها

و چشم دوخته ام بر راهي كه مرگ مركب مي راند

و باز مي جويم نقشم را

در تنها برگ لرزان و ديرنده بر شاخسار لخت

كه گوش سپرده است به زوزه زمستاني بوراني سياه

و زخميش در پيكر است

از سوز تازش آخر پاييز.