الكساندر پوشكين

مشاور شركت بيمه پارسيان

الكساندر پوشكين

۲۸ بازديد ۰ نظر

پشت سر گذاشته ام پل هاي تمنا را

و بي رغبتم بر آرزوهاي گذشته

همراهي ندارم جز رنج هايي كه

ميراث بيهودگي درون منند

و ديهيمي كه گل هاي شادابش

بي رحم در تازش بوران هاي سرنوشت شوم فسرد

اينك روز مي سپارم غمناك و تنها

و چشم دوخته ام بر راهي كه مرگ مركب مي راند

و باز مي جويم نقشم را

در تنها برگ لرزان و ديرنده بر شاخسار لخت

كه گوش سپرده است به زوزه زمستاني بوراني سياه

و زخميش در پيكر است

از سوز تازش آخر پاييز.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد