من ، تو
مقصر اين جدايي
ويرگول بود ...
در زمستاني كه هنوز
بوي پونه ها نرسيده
شعرها بايد گرممان كنند.
امان از شب هايي كه
سخت مي گذرند
من كه نمي گذرم
از اين شب ها!
بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه! بي تاب شدن عادت كم حوصله هاست
مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب
در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد؟
«بال» وقتي قفس پر زدن چلچله هاست
بي تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است
مثل شهري كه به روي گسل زلزله هاست
باز مي پرسمت از مسئلۀ دوري و عشق
و سكوت تو جواب همۀ مسئله هاست
آهنگ شعرهايت تيره
و رنگشان تلخ است؟
وقتي كه بره اي
آرام و سر به زير
با پاي خود به مسلخ تقدير ناگزير
نزديك مي شود
زنگوله اش چه آهنگي دارد؟
يا رب به نظام آفرينش
يا رب به نگاه اهل بينش
يا رب به زمين و آسمان ها
يا رب به كرات و كهكشان ها
يا رب به حقيقت شب و روز
يا رب به بهار و صبح نوروز
يا رب به شكوه شاخساران
يا رب به سپاه باد و باران
يا رب به شكوفه و جوانه
يا رب به تماس آب و دانه
ما را به محبت آشنا كن
در وادي معرفت فنا كن
انگار مدتي است مسافر نديده ايد
بر سنگفرش حادثه عابر نديده ايد
اين گونه چشم خيره به سويم نشسته ايد
مردم! مگر قيافۀ شاعر نديده ايد؟
يك بار هم به فكر پريدن نبوده ايد
در طول عمر، مرغ مهاجر نديده ايد؟
ما را به كوچ، مسخره و پوچ خوانده ايد
اي شهرتان خراب! عشاير نديده ايد
تنها اسير خانۀ سيماني خوديد
اي ساكنان درد! مسافر نديده ايد
به پشت كه نگريستم
دشنه اي بود و ...
لبخندي.
چشم هايت دو راه بي پايان
لب تو چشمۀ حلاوت جان
تو بخندي شكسته خواهد شد
قيمت پسته هاي رفسنجان