كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

هادي طغياني

۲۷ بازديد ۰ نظر

با ريسمانش

از ملكوت

آهسته پايين مي آيد ...

عنكبوت.


وحيد عمراني

۲۶ بازديد ۰ نظر

تنهايي

در ميان تن ها

حكايت غريبي ست

اينكه هر چه بگردي

حتي خودت را هم نيابي

تا به كلامي

يا به فنجاني چاي مهمان كني

نمي دانم ...

شايد تنهايي ما

در جاي ديگري پايان مي پذيرد.


فاضل نظري

۲۶ بازديد ۰ نظر

بگير از من اين هر دو فرمانده را

«دل عاشق» و «عقل درمانده» را

 

اگر عشق با ماست، اين عقل چيست؟

بكُش! هم پدر هم پدرخوانده را

 

تو كاري كن اي مرگ! اكنون كه خلق

نخواهند مهمان ناخوانده را

 

در آغوش خود بار ديگر بگير

من اين موج از هر طرف رانده را

 

شب عاشقي رفت و گم كرده ام

در شيشۀ عطر وامانده را


محمدرضا عبدالملكيان

۲۷ بازديد ۰ نظر

بر اين سنگ

يا چيزي ننويسيد

يا فقط بنويسيد:

گياهي دلواپس

كه همۀ بره ها را گم كرده بود.


قيصر امين پور

۲۷ بازديد ۰ نظر

ز جاده هاي خطر بوي يال مي آيد

كسي از آن سوي مرز محال مي آيد

 

صداي كيست خدايا درست مي شنوم؟

دوباره بوي صداي بلال مي آيد

 

ز بس فرشته به تشييع لاله آمد و رفت

صداي مبهم برخورد بال مي آيد

 

مپرس از دل خود «لاله ها چرا رفتند؟»

كه بوي كافري از اين سؤال مي آيد

 

بيا و راست بگو، چيست مذهبت اي عشق

كه خون لاله به چشمت حلال مي آيد؟

 

به لحظه لحظۀ اين روزهاي سرخ قسم

كه بوي سبزترين فصل سال مي آيد


فروغ سدهي

۲۷ بازديد ۰ نظر

صداي صبح

خروس معركه را روي بام آورد

و عشق

روي بلندي به رقص برخاست

و دست شاخۀ نارنج

به دست باد گره خورد

حيات

سمت بهشت خدا

قدم برداشت.


رضا كاظمي

۲۸ بازديد ۰ نظر

تو ماه بودي

اين را مي شد از مرداني فهميد

كه وقت آمدنت

تميز كردن پنجره ها را بهانه مي كردند

و زناني كه

به قهر از خانه مي رفتند.


عباس كيارستمي

۲۶ بازديد ۰ نظر

فراوانند

بي خواباني چون من

هر يك در كنج خلوت خويش.


كوباياشي ايسا

۲۷ بازديد ۰ نظر

در جعبه اش

چهار پنج پول سياه

و حالا

نرمه باران عصر.


احمد ده بزرگي

۲۸ بازديد ۰ نظر

تو خود آني كه خود مي داني و بس

برون از درك اين و آني و بس

چه گويم اينچنين يا آنچناني

كه تو اي جان به خود مي ماني و بس