كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

احمد ده بزرگي

۳۳ بازديد ۰ نظر

تو خود آني كه خود مي داني و بس

برون از درك اين و آني و بس

چه گويم اينچنين يا آنچناني

كه تو اي جان به خود مي ماني و بس


مهدي فرجي

۳۴ بازديد ۰ نظر

خدا تو را به همان صورتي كه مي خواهم

قلم به دست گرفت و كشيد همراهم

 

كسي به نام من از ساعت جهان گم شد

همان دقيقه كه پيدا شدي سر راهم

 

قبول دارم تقصير سر به زيري توست

اگر رسيد به آن سيب، دست كوتاهم

 

پر از ظرافت و زيبايي زني اما

تو را به خاطر اين چيزها نمي خواهم

 

به كاسۀ كلمات زمين نمي گنجي

براي درك تو درمانده است الفبا هم

 

تو دوست داري شهر مرا و عادت كرد

به كفش هاي تو پس كوچه هاي اين جا هم


رابرت اپستاين

۳۴ بازديد ۰ نظر

سكه اي در كار نيست

برگي مي اندازم

در حوضچۀ ميدان.


ماتسوئو باشو

۳۵ بازديد ۰ نظر

آبگير قديمي

قورباغه اي مي جهد

صداي آب.


محمدرضا شفيعي كدكني

۳۳ بازديد ۰ نظر
ما شاهد سقوط حقيقت

ما شاهد تلاشي انسان

ما صاحبان واقعه بوديم

چندي به ضجر شعله كشيديم

وينك درون خاطره دوديم

گفتند رو به اوج روانيم

ديديم سير سوي هبوط است

شعر سپيد نيست كه خوانيش

اين جعبۀ سياه سقوط است.


خليل جوادي

۳۴ بازديد ۰ نظر

كند است نبض ثانيه ها در غياب تو

من در كجاي حس توام با حساب تو؟

خورشيد و ماه پشت زمين خفته اند و من

بيدار مانده ام كه بيايم به خواب تو


وحيد عمراني

۳۳ بازديد ۰ نظر

لب هاي من و تو

چهار مصرع سرگردانند

كه ناشكيبانه

در اين عصر انجماد

خانۀ گرمشان را مي جويند

چشمانت را ببند

بيا دوبيتي شويم.


اصغر واقدي

۳۳ بازديد ۰ نظر

تو دريا بودي و من زورقي خُرد

به هر جا خواست امواجت مرا برد

دلم پاروزن بيچاره اي بود

كه در آغوش طوفانت شبي مرد


شمس لنگرودي

۳۳ بازديد ۰ نظر

عشق ...

صحرايي سراب است

در پيالۀ نازكي

و شگفتا

غرقت مي كند.


ريچارد رايت

۳۱ بازديد ۰ نظر

هيچ پرنده اي پرواز نمي كند

برگ هاي درختان

بي جنبش چون سنگ

شب از شب هاي پاييزي است.