كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

گروس عبدالملكيان

۲۵ بازديد ۰ نظر

زيبايي تو

پاييز است

كه در مردن درخت

پديدار مي شود.


سيد وحيد حسيني

۲۷ بازديد ۰ نظر

در راه سفر به خانه خوابش برده

افتاده و بي نشانه خوابش برده

مرداب كه دلگير و زمينگير شده

روديست كه عاشقانه خوابش برده


وحيد عمراني

۲۷ بازديد ۰ نظر

درياهاي بزرگ دور

چالۀ كوچكي خواهند بود

اگر فقط يك بار

در ژرفاي بركۀ درونت فرو روي

و آن خلوت دنج بهشتي را

با هيجاني اسرار آميز

همچون جزيره اي ناشناخته

كشف كني.


فاضل نظري

۳۱ بازديد ۰ نظر

تمامش كن اي عشق و آغاز كن

دگر فرصتي نيست، كم ناز كن

اگر سحر بايد كني، سحر كن

اگر بايد اعجاز، اعجاز كن

شب عزلتم گوشۀ چشم توست

در مسجد بسته را باز كن

شب وصل ما با شكايت گذشت

مرا محرم بوسۀ راز كن

فقط بي وفايي مكن با خودت

نه بنشين به بامي، نه پرواز كن


مهدي فرجي

۲۴ بازديد ۰ نظر

تو بچه گانه عبوسي تو ناشيانه بدي

همين قدر كه بلد نيستي فقط بلدي

تو مي رسي به من و محو مي شوم هر بار

كه صفر مي شود از ضرب با تو هر عددي

نسيم خوش گذراني و سيب ها مست اند

پر است از هيجان تو قلب هر سبدي

براي اينكه خبرهاي بد قشنگ شوند

كنار پنجره هر شب نشسته باربدي

به چشم هاي قشنگت بگو حلال كنند

اگر كه ديده اي و ديده اند خوب و بدي


رضا كاظمي

۲۵ بازديد ۰ نظر

به اين ابرها اعتمادي نيست

باران اگر مي خواهي

سراغ من بيا.


ناظم حكمت

۲۹ بازديد ۰ نظر

گفت به پيشم بيا

گفت برايم بمان

گفت به رويم بخند

گفت برايم بمير

آمدم

ماندم

خنديدم

مردم.


ايرج زبردست

۲۸ بازديد ۰ نظر

بر تارك هفت آسمان چون تاج است

در حادثه حلاج تر از حلاج است

آن سايه كه ايستاده فانوس به دست

نوريست كه خورشيد به او محتاج است


قيصر امين پور

۲۵ بازديد ۰ نظر

از عمر دو روزي گذران ما را بس

يك لحظۀ وصل عاشقان ما را بس

هر چند دعاي ما اجابت نشود

همصحبتي تو در جهان ما را بس


مهدي فرجي

۳۲ بازديد ۰ نظر

كاروان ها در سكوت و دزدها در قال و قيل

سال ها اين دشت نشنيده است آواي رحيل

كوچ كردن قصه شد، مردانه ماندن يك خيال

كودكان افسانه مي بافند از مردان ايل

بوي رخوت راه هاي دشت را پر كرده است

روز باران گله را خوابانده چوپان در مسيل

غرق در افسون فرعوني كسي راهي نشد

پا به پاي اعتقاد هيچ موسايي به نيل

بر زمين تا چشم مي بيند مترسك كاشتند

در فراسوي زمان مُردند مردان اصيل

انتهاي هيچ راهي منزلي پيدا نبود

جاده ها آزرده از يك امتداد بي دليل