كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

قيصر امين پور

۲۸ بازديد ۰ نظر

خوشا چون سروها استادني سبز

خوشا چون برگ ها افتادني سبز

خوشا چون گل به فصلي سرخ مردن

خوشا در فصل ديگر زادني سبز


راحله نيازي

۲۸ بازديد ۰ نظر

برزخ ،

بي شك

همين روزهاي من است

كه بي تو مي گذرد.


اميلي ديكنسون

۳۱ بازديد ۰ نظر

قديسان به هر كجا خانه كنند،

فضاي خويش را زيبا سازند

بنگر كه افلاكي عظيم

ستاره اي را همراه شده اند.


شيون نوري

۳۰ بازديد ۰ نظر

با آن دو چشم عسلي

دست و پاي كندو كندو زنبور را

بسته اي

از پشت.


رضا كاظمي

۲۸ بازديد ۰ نظر

گناه نكرده تعزير مي شوم

حال آنكه تو

با هزار شيشۀ شراب در چشمانت

آزادانه در شهر قدم مي زني!


مولانا

۳۰ بازديد ۰ نظر

اي زندگي تن و توانم همه تو

جاني و دلي اي دل و جانم همه تو

تو هستي من شدي از آني همه من

من نيست شدم در تو از آنم همه تو


سعدي شيرازي

۲۷ بازديد ۰ نظر

اي يار كجايي كه در آغوش نه اي

امشب برِ ما نشسته چون دوش نه اي

اي سرو روان و راحت نفس و روان

هر چند كه غايبي فراموش نه اي


شهناز اسحاقي

۲۹ بازديد ۰ نظر

دست بردار پتروس!

بگذار دنيا را آب ببرد

 در دنيايي كه

اقيانوس آرامَش

به دنبال آرامِش مي گردد

صد سد هم بسازي

فقط ...

مشق شب بچه ها را زياد مي كني!


وحيد عمراني

۲۷ بازديد ۰ نظر
ما ترجمان درديم

در سرزميني ديرپاي

به قدمت تاريخ

با اسراري ديرياب

لگدكوب سواران روم و ترك و عرب و مغول

اما نه مغلوب

كه چيرۀ اعصار ماييم

جويبارهاي خُرد

در دل اقيانوس فنا شدند

در خاكي كه

تمامي تاريخ را ايستادگي كرده ست

حتي مردن ما هم بايد ايستاده باشد

نام ما مرگ را جواب كرده است.


صغير اصفهاني

۲۸ بازديد ۰ نظر

داد درويشي از سر تمهيد

سر قليان خويش را به مريد

گفت از دوزخ اي نكو كردار

قدري آتش به روي آن بگذار

بگرفت و ببرد و باز آورد

عِِقد گوهر ز دُرج راز آورد

گفت در دوزخ آنچه گرديدم

دركات جحيم را ديدم

آتش هيزم و زغال نبود

اخگري بهر انتقال نبود

هيچكس آتشي نمي افروخت

زآتش خويش هر كسي مي سوخت