كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

قربان بهاري

۳۰ بازديد ۰ نظر

داد مي زند

تنگ و تاري خانه اش را مي خواهد

نوزاد يك روزه!


سيد رضا علوي

۲۶ بازديد ۰ نظر

شاعران ،

سايۀ خدايند ،

خلق جديد كه مي كنند.


گروس عبدالملكيان

۲۶ بازديد ۰ نظر
از گرگ و ميش ...

فقط گرگ مانده است.


سيد مهدي موسوي

۲۷ بازديد ۰ نظر

هر گربه براي خويش شيري شده است!

هر بندۀ ناچيز ، اميري شده است!

اين پروانه رفيق گلها بوده

كه طعمۀ عنكبوت پيري شده است!


مريم اصلاني

۲۷ بازديد ۰ نظر

من خسته ام و به فكر خواب افتادم

غرقم به گناه و در سراب افتادم

اي مرگ بيا قدم به چشمم بگذار

امروز كه من از تب و تاب افتادم


زهرا ابومعاش

۲۶ بازديد ۰ نظر

تو هميشه با مني

در ميان تار و پود جان و تن

لژنشين قلب من!


سيسيلي هيل

۲۶ بازديد ۰ نظر
خاكسترها ...

رو به خاموشي

صندلي دوست

پر مي شود با مهتاب.


عباس كيارستمي

۲۷ بازديد ۰ نظر
بسياري ، عاشق

بسياري ، معشوق

عاشق و معشوق ،

انگشت شماري.


حسين پناهي

۲۶ بازديد ۰ نظر
مي داني؟

يك وقت هايي بايد

روي يك تكه كاغذ بنويسي:

تعطيل است!

و بچسباني پشت شيشۀ افكارت

بايد به خودت استراحت بدهي

دراز بكشي

دست هايت را زير سر بگذاري

به آسمان خيره شوي

و بي خيال سوت بزني

در دلت بخندي به تمام افكاري كه

پشت شيشۀ ذهنت صف كشيده اند

آن وقت با خودت بگويي:

بگذار منتظر بمانند!

با تشكر از الهه هوشمند براي فرستادن اين شعر.


نيما هوشمند

۲۷ بازديد ۰ نظر

اين روزها آنقدر تنهايم

كه آغوشم تار عنكبوت بسته

هر روز

چشمانم را واكس مي زنم

شايد برق نگاهم كسي را بگيرد.

با تشكر از شميم زماني عزيز به خاطر فرستادن اين شعر.