كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

الياس علوي

۲۸ بازديد ۰ نظر

در خواب هايم كودكي لجباز است

از خانه مي گريزد

از مكتب مي گريزد

به قهوه خانه پناه مي برد

و ميان دود قليان ها گم مي شود

در خواب هايم كودكي بازيگوش است

قدم مي زند با من

در پارك

در خيابان

از كراچي ها پرتقال مي دزدد

و مورچه ها را مي خورد

در خواب هايم كودكي است

كه هيچ وقت بزرگ نمي شود.


خواجه عبدالله انصاري

۲۹ بازديد ۰ نظر

در كوي تو سرگشته شوم باكي نيست

كو دامن عشقي كه بر او چاكي نيست؟

يك عاشق آزاده نبيني به جهان

كز باد بلا بر سر او خاكي نيست


حميد مصدق

۲۹ بازديد ۰ نظر

ز شب هراس مدار اين هنوز آغاز است

بيا كه پنجرۀ رو به صبحدم باز است

اي آفتاب درخشان چه خوش درخشيدي

طلوع پاك تو در شب قرين اعجاز است

تو مهرباني خود را نثار من گردان

غلط اگر نكنم آفتاب فياض است

ز تركتاز حوادث دمي تغافل كرد

كبوتر دلم از آن به چنگ شهباز است

هزار بار مرا آزمودي و ديدي

حميد در ره ايران هنوز جانباز است


عليرضا روشن

۲۸ بازديد ۰ نظر

مرا به رد شعرم دنبال كن

من رد پا ندارم

رد درد را بگير

و به من برس.


گروس عبدالملكيان

۲۸ بازديد ۰ نظر

با كيسه اي سياه و چروكيده

از رخت هاي كار،

با دست هاي كار،

موهاي كار،

ابروهاي كار،

نشسته در ميدان

نشسته

در

ميدان

مجسمه اي از سنگ

كه از بختِ بد

قلب دارد.


قيصر امين پور

۲۸ بازديد ۰ نظر

قطار مي رود

تو مي روي

تمام ايستگاه مي رود

و من چقدر ساده ام

كه سالهاي سال

در انتظار تو

كنار اين قطار رفته ايستاده ام

و همچنان ...

به نرده هاي ايستگاه رفته

تكيه داده ام!


وحيد عمراني

۲۹ بازديد ۰ نظر

اي آنكه بخشيدي به خوبان روي زيبا

اي كاش مي دادي كمي هم خوي زيبا!


بوسون

۲۹ بازديد ۰ نظر

بازويم را بالشِ سر مي كنم؛

احساس مي كنم كه دلدادۀ خويشم

زيرِ ماهِ مه آلوده.


شيكي

۳۱ بازديد ۰ نظر

شبدرها ...

چنان است كه چشم انتظارند

تندبادِ خزان را.


عباس كيارستمي

۲۷ بازديد ۰ نظر

از شكاف در

هم سوز مي آيد

هم نور ماه.