ز شب هراس مدار اين هنوز آغاز است
بيا كه پنجرۀ رو به صبحدم باز است
اي آفتاب درخشان چه خوش درخشيدي
طلوع پاك تو در شب قرين اعجاز است
تو مهرباني خود را نثار من گردان
غلط اگر نكنم آفتاب فياض است
ز تركتاز حوادث دمي تغافل كرد
كبوتر دلم از آن به چنگ شهباز است
هزار بار مرا آزمودي و ديدي
حميد در ره ايران هنوز جانباز است
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61