كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

ناظم حكمت

۳۲ بازديد ۰ نظر

خيره در چشمانت كه مي شوم

بوي خاك آفتاب خورده به مشامم مي رسد

گم مي شوم در گندم زار

ميان خوشه ها ...

بال به بال شراره هاي سبز

در بيكران ها به پرواز در مي آيم

چشمان تو چون تغيير مداوم ماده

هر روز پاره اي از رازش را مي نمايد

اما هرگز

تن به تسليمي تمام نمي دهد.


شهلا منصورزاده

۳۱ بازديد ۰ نظر

اينجا همۀ طناب ها پوسيده است

سقراط حكيم شوكران نوشيده است

هشدار نواي ني به خوابت نبرد

گرگي به دغل رَخت شبان پوشيده است!


سمانه آل خانيان

۳۱ بازديد ۰ نظر

يك سال است كه به جاي دست

خاك مي خورد سه تارم

صدايش هم در نمي آيد.


قيصر امين پور

۳۱ بازديد ۰ نظر

صبح از سفر سخت زمان مي آيد

زانسوي زمين و آسمان مي آيد

شب را به فراسوي زمين رانده به خشم

صبحي كه نفس نفس زنان مي آيد


حسين پناهي

۳۰ بازديد ۰ نظر

چه ميهمانان بي دردسري هستند

مردگان ...

نه به دستي ظرفي را چرك مي كنند

نه به حرفي دلي را آلوده

تنها به شمعي قانعند

و اندكي سكوت ...


عباس حسين نژاد

۳۰ بازديد ۰ نظر

جز باد سرد

صداي كلاغي؛

تنهايي عميق تر مي شود!


وحيد عمراني

۲۹ بازديد ۰ نظر

نيمه هاي شب

نوري كوچك

در قلب تاريك جنگل

كرم شبتاب ...


سيد اكبر سليماني

۳۲ بازديد ۰ نظر

من جدول حل نكردۀ تاريخم

يك طفل بغل نكردۀ تاريخم

جغرافي روح من چپاول شده است

من بمب عمل نكردۀ تاريخم


نگار دوستي ثاني

۳۱ بازديد ۰ نظر
خمار ظهر تابستان

و سكوتي كه مي درد پوستم را

بخار خاكستريت ماسيده بر پرده هاي سبز

خواب هاي تك نفره

جدا، جدا، جدا

تخت ...

و گردنم خزنده از پس در

تكيه داده بر بويت

بر بالش عصري كه تلخ ماند تا به ابد.


رضا محبي راد

۳۱ بازديد ۰ نظر

انتظاري نيست

درد شاعر را ...

شعرهايش مي فهمند!