خمار ظهر تابستان
و سكوتي كه مي درد پوستم را
بخار خاكستريت ماسيده بر پرده هاي سبز
خواب هاي تك نفره
جدا، جدا، جدا
تخت ...
و گردنم خزنده از پس در
تكيه داده بر بويت
بر بالش عصري كه تلخ ماند تا به ابد.
و سكوتي كه مي درد پوستم را
بخار خاكستريت ماسيده بر پرده هاي سبز
خواب هاي تك نفره
جدا، جدا، جدا
تخت ...
و گردنم خزنده از پس در
تكيه داده بر بويت
بر بالش عصري كه تلخ ماند تا به ابد.