كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

ياسر قنبرلو

۲۸ بازديد ۰ نظر

كار و بارِ منِ خيالاتي

مثل هرروز، بي خيالي بود

اون كنارم نشست با اينكه

صندلي هاي پارك خالي بود




ياسر قنبرلو

۲۵ بازديد ۰ نظر


كاش جاي بوسه اش مي ماند بر پيشاني ات

با خدا بودن نشان از مِهر مي خواهد نه مُهر!




زهرا بشري موحد

۲۵ بازديد ۰ نظر


از دور تو را ديده پسنديده امير

ساعاتِ خطيري شده ساعاتِ اخير

دل دل نكن اينقدر، زمان كوتاه است

اي حُرِّ دلم؛ سريع تصميم بگير




اميد صباغ نو

۲۶ بازديد ۰ نظر


طوفانِ نوح، كلِّ جهان را گرفته است

تنها رهايمان نكني؛ كشتيِ نجـــــات




طاهره خنيا

۲۶ بازديد ۰ نظر

از تو مرا اميدِ شفا نيست

شايد امامزاده ي بعدي

من زنده ام كه دوست بدارم

لطفاً حرامزاده ي بعدي! :|




محمدرضا عبدالملكيان

۲۷ بازديد ۰ نظر


در شهر هي قدم زد و عابر زياد شد

ترس از رقيب بود، كه آخِر زياد شد

اين قدرهام نصف جهان جمعيت نداشت

با كوچ او به شهر مهاجر زياد شد

يك لحظه باد روسري اش را كنار زد

از آن به بعد بود كه شاعر زياد شد

هي در لباس كهنه اداهاي تازه ريخت

هي كار شاعران معاصر زياد شد

از بس كه خوب چهره و عالم پسند بود

بين زنان شهر سَر و سِر زياد شد

گفتند با زبان خوش از شهر ما برو

ساكِ سفر كه بست، مسافر زياد شد




نجمه زارع

۲۶ بازديد ۰ نظر

مردم چه ميكُنند كه لبخند ميزنند؟

غم را نميشود كه به رويم نياورم ...


حسين منزوي

۲۸ بازديد ۰ نظر


خود آهوانه به دام من آمدي تو، وگرنه

من اين بهار؛ در انديشه ي شكار نبودم ...




ساجده جبارپور

۲۴ بازديد ۰ نظر

هي پشتِ هم نگو كه مرا درك ميكني

يك رنگ هم شويم تو دختر كه نيستي




احسان پرسا

۲۶ بازديد ۰ نظر


لبخندِ تو به جــــــــــــانِ من انداخت آتشي 

لطفا به " بوصه " شعله ي آنرا زيــــــــاد كن 

گفتي: "هجاي بوسه به سين است بي سواد!"

باشد ولي مرا "عملي" باســــــــــــــــواد كن !