كريمي مشاور بيمه

مشاور شركت بيمه پارسيان

فايز دشتي

۲۶ بازديد ۰ نظر

اگر داني كه فردا محشري نيست

سوال و پرسش و پيغمبري نيست

بتاز اسب جفا تا مي‌تواني

كه فايز را سپاه و لشكري نيست


بابا افضل كاشاني

۳۵ بازديد ۰ نظر

دشت از مجنون كه لاله مي رويد از او

ابر از دهقان كه ژاله مي رويد از او

طوبي و بهشت و جوي شير از زاهد

ما و دلكي كه ناله مي رويد از او


بيژن ارژن

۳۳ بازديد ۰ نظر

هر لحظه دم از نفاق با هم بزنند

يا حرفي از اين سياق با هم بزنند

يك بار نشد عقربه هاي ساعت

يك دور به اتفاق با هم بزنند


ياسر قنبرلو

۳۵ بازديد ۰ نظر

شطرنج بازي مي كند اما نمي داند

در آستينش مهره هاي مار هم دارد

 

يك بار برده غافل از اينكه پس از چندي

اين بازي پر دردسر تكرار هم دارد

 

بايد كلاغان، كشور او را نگه دارند

وقتي كه مي بندد دهان بازهايش را

 

از تخت ها و چشم ها يك روز مي افتد

شاهي كه نشناسد غم سربازهايش را

 

من مي شناسم هم وطن هاي غريبم را

آن ها كه در هر خانه اي خاكستري هستند

 

اين ها كه در سطح خيابان چيده اي انگار

سرباز هاي سرزمين ديگري هستند!

 

وقتي كه نوحي نيست كشتي هم نخواهد بود

آرامشي ديگر پس از طوفان نمي ماند

 

اخبار را شايد ولي احساس را هرگز

همواره بعضي چيز ها پنهان نمي ماند


ابوسعيد ابوالخير

۲۸ بازديد ۰ نظر

هر چند كه ديده روي خوب تو نديد

يك گل ز گلستان وصال تو نچيد

اما دل سودازده در مدت عمر

جز وصف جمال تو نه گفت و نه شنيد


اوني تسورا

۲۸ بازديد ۰ نظر

ما بدو مي گوييم: «اينجا، اين سوي!»

ليكن به دوردست مي رود؛

شب تاب.


اوني تسورا

۲۷ بازديد ۰ نظر

نسيم خنك

از زمزمۀ كاج ها

گنبد آسمان سرشار است.


وحيد عمراني

۲۶ بازديد ۰ نظر

بالا بلند من

هر چند بزرگ شدم

اما ...

ز دست كوته خود شرمسارم

باز هم

دستم به ميوه هاي تنت نرسيد

چه رسد به آن ياقوت هاي سرخ

قدري كوتاه بيا.


حسن آذري

۲۸ بازديد ۰ نظر

آن كه به وقت خداحافظي

دست تكان مي دهد در هوا

دارد انگار شيشه اي را پاك مي كند

آري! به هنگام خداحافظي

جهان گويا دو نيم مي شود

با شيشه اي نامرئي.


آرش شريعتي

۲۶ بازديد ۰ نظر

يلدا؛

آخرين دلبري پاييز است

درست مثل زني كه درست لحظۀ رفتن

گيسوان مشكي بلندش را باز مي كند.