بر لبان زخميُ خاموشي كه
سرود درد را زندگي ميكند ،
از ترس سيلي كشدار
شب زمستاني
بوسه ميزنيم،
سرود درد را زندگي ميكند ،
از ترس سيلي كشدار
شب زمستاني
بوسه ميزنيم،
و از درون قالبي تهي
كه حافظ عصاره ي تاريخ ما بود
به آينده
نگاه ميكنيم........
اي همراه
اي همخون
اين راه زندگي نيست.