ما ، در جامعه اي زندگي ميكنيم كه اكثر مردم آن منفعت شخصي را به منافع ملي و عمومي ترجيح ميدهند.
واقعيت تلخ تر آن است كه حفظ ،صيانت،حراست و دفاع از محيط زيست براي افرادي كه منفعت شخصي را در اولويت برتر قرار داده اند كمترين ارزشي ندارد.
اين درحالي است كه يك كنشگر محيط زيست وظيفه دارد خود و جامعه را براي جلوگيري يا كمتر كردن صدمات تخريب محيط زيست تغيير دهد.
اما چگونه مي توان افرادي كه در ابعاد وسيع ، تنها براي منافع شخصي ارزش گذاري مي كنند را تغيير داد؟؟؟
تجربه به من ثابت كرده است ، بيان مستقيم و غير قابل انعطاف آنچه بايد صورت بگيرد كاري بسيار ملال آور،خسته كننده و بيهوده اي است كه حتي در توان كنشگران محيط زيست نمي باشد.
ما بايد براي تغيير جامعه از راههاي غير مستقيم وارد شويم و با منافع شخصي افراد همراه و هم سو باشيم.
...................................به طور مثال
_نبايد بگوييم پلاستيك براي طبيعت فلان ضرر را دارد.
_بايد بگوييم پلاستيك فلان صدمه را به سلامتي انسان وارد مي آورد.
_نبايد بگوييم شكار كردن پرندگان مهاجر را نبايد انجام داد
_بايد بگوييم خوردن گوشت پرنده مهاجر امكان دارد سبب بيماري آنفولانزا فوق حاد پرندگان وحتي مرگ شود
_نبايد بگوييم انداختن زباله باعث آلودگي محيط زيست مي شود
_بايد بگوييم مردم به كسي كه زباله روي زمين مي اندازند نگاه خوبي ندارند و او را يك بي فرهنگ قلمداد مي كنند
_نبايد بگوييم آب بايد كمتر مصرف شود
_بايد بگوييم هرچه بيشتر آب مصرف كنيد بيشتر بايد پول بدهيد
????اميدوارم بيان اين تجربه براي كنشگران و علاقه مندان به محيط زيست راهگشا باشد
متن ابوالقاسم كريمي(فرزندزمين)