عشق در ميهن من
پرنده اي بود
با بالهاي سبز
كه در آستانه ي فصل سرد
در محراب تعصب
پروازش را بريدند
و به قعر تنهايي تبعيدش كردند ،
عشق
در انزوا شاعر شد
و براي راهبه هاي سرزمين رقص و لبخند
كه هر صبح
به عاشق ترين پروانه ها
سلام ميكنند ،
ترانه سرود.
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد