دايه ي زمين
بر شاخه شكوفه خوش چشم باز كرده،
گنجشك در كنارش آواز ساز كرده:
فصل بهار اين است او دايهي زمين است
خورشيد رنگ و بويي ديگر به باغ داده،
از گل به دست شاخه صد چلچراغ داده:
فصل بهار اين است، او دايهي زمين است.
تا آن هواي وحشي آرام و نرم گشته،
قلب زمين دوباره پر شور و گرم گشته:
فصل بهار اين است، او دايهي زمين است.
آورده از سر كوه باد ابر و ابر باران،
داده عجب صفايي باران به كشتزاران
فصل بهار اين است، او دايهي زمين است.
خاموشي و سياهي از خاك و آب رفته؛
آواز و روشنايي تا آفتاب رفته:
فصل بهار اين است، او دايهي زمين است.
سرودهي محمود كيانوش
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61