دلنوشته شماره 10/ابوالقاسم كريمي
.
از زماني كه يك مغازه اجاره كردم و رفت و آمدم به بانك بيشتر شده ، يكي از اساسي ترين سوالات ذهنم اينكه چرا كارمندان بانك بين مشتري هاشون فرق ميزارن و بين پولدار و كم پول تفكيك قائل ميشن، توي بانك ها كسي كه پولدار باشه بدون گرفتن نوبت در اندك زماني كارش راه مي افته كسي كه پولدار باشه نه تنها كارمندان بلكه رئيس بانك براش احترام قائله كسي كه پولدار باشه راحت تر وام بهش ميدن و حتي تا جايي پيش ميره كه ضامن ازش نميخوان وقتي پولدار باشي احترام و ارزش داري و به زبان ديگر چون تو پولدار هستي احترام و ارزش داري.....
..................................
همين امروز وقتي يكي از بازاريان معروف شهر وارد بانك شد حتي يك ثانيه براي گرفتن نوبت وقت نگذاشت اما هيچكس بهش اعتراض نكرد اين آدم مثل آب خوردن كارش راه افتاد و خيلي خوشحال بانك رو ترك كرد
.
در دنياي ما، اگر ثابت كني پولدار هستي ميتوني به راحتي حقوق ديگران رو پايمال كني ، به زبان ديگر اگر ميخواهي حقوق ديگران رو به راحتي پايمال كني بايد ثابت كني پولدار هستي
.....................................
وقتي 12 سالم بود فليمي ديدم كه موضوعش شروع برده داري در آمريكا بود ، اروپاييان با بد ترين و وحشيانه ترين نوع رفتار ، مردم آفريقا را سوار بر كشتي هاي بزرگ و كوچك ميكردند و آنها را براي بردگي به آمريكا ميبردند.هر كس در كشتي مريض ميشد او را زنده زنده به دريا مي انداختند، و با اينكه بسياري از ملوانان كشتي سياه بودند هيچ شورشي بر عليه سفيد ها اتفاق نمي افتاد و از همه چيز غم انگيز تر اين بود كه ملوانان سياه رفتار غير انساني تري نسبت به ملوانان سفيد با همنوعان خود داشتند.....
.
مدت ها ، پيش خودم ميگفتم اينا همش الكي هست مگه ميشه آدما تا اين حد احمق باشن كه تن به اين حقارت ها بدن اما بعدا زماني كه بزرگتر شدم فهميدم انسان هاي ضعيف در اصل چوب همين حماقت ها شونو دارن ميخورن.
.
.
اتحاد و همبستگي ، همراه با آشتي ملي رمز دست يابي به اعتدال و عدالت اجتماعي است كه متاسفانه ما هنوز از آن بي بهره ايم.
.
.
ابوالقاسم كريمي(فرزندزمين)
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61