گرد آوري ابيات ناب از اشعار حافظ بخش سوم/ابوالقاسم كريمي

۲۹ بازديد ۰ نظر

گرد آوري ابيات ناب از اشعار حافظ بخش سوم/ابوالقاسم كريمي
.
گرد آوري اشعار
.
.نكته هاي مهم.
1_در هنگام مطالعه ي شعر تلاش خواهم كرد ناب ترين ابيات را انتخاب كنم.
2_سعي خواهد شد ابياتي كه پند و اندرزي در آن وجود دارد گرد آوري شود.
3_ابياتي كه صرفا معنا و مفهوم عشق دنيايي دارد، جمع آوري نخواهد شد.

 

گردآوري ابيات ناب/اشعارحافظ/بخش سوم
................................................................................................................................................
1
در طريقت رنجش خاطر نباشد مِي بيار
هر كدورت را كه بيني چون صفايي رفت رفت
2
از پاي فتاديم چو آمد غم ِ هجران
در درد بمُرديم چو از دست دوا رفت
3
دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت
عمري است كه عمرم همه در كار دعا رفت
4
از سخن چينان ملالت ها پديد آمد ولي
گر ميان هم نشينان ناسزايي رفت رفت
5
مستم كن آنچنان كه ندانم ز بي خودي
در عرصه ي خيال ، كه آمد كدام رفت
6
زين قصه هفت گنبد ِ افلاك پر صداست
كوته نظر بين كه سخن مختصر گرفت
7
مي خور كه هر كه آخرِ كار جهان بديد
از غم ، سَبك برآمد و رَطل گران گرفت
8
شنيده ام سخن خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه آن ميكند كه بِتوان گفت
9
حديث هوُل قيامت كه گفت واعظ شهر
كنايتي است كه از روزگار هجران گفت
10
غم كهن به مي سالخورده دفع كنيد
كه تخم خوش دلي اين است ، پير دهقان گفت
11
گره به باد مزن گرچه بر مراد رَوَد
كه اين سخن به مَثَل باد با سليمان گفت
12
امروز كه در دست توام مرحمتي كن
فردا كه شَوَم خاك چه سود اشك ندامت
13
حاشا كه من از جَور و جفاي تو بنالم
بيداد لطيفان همه ، لطف است و كرامت
14
اي غايب از نظر كه شدي هم نشين دل
مي گويمت دعا و ثنا مي فرستمت
15
بي مزد بود و منت هر خدمتي كه كردم
يارب مباد كس را مخدومِ بي عنايت
16
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت
17
از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيفزود
زنهار از اين بيابان وين راه بي نهايت
18
دي پير ميِ فروش كه ذكرش به خير باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز ياد
گفتم به باد مي دهَدَم باده نام و ننگ
گفتا قبول كن سخن و هرچه بادا باد
سود و زيان و مايه چو خواهد شدن ز دست
از بهر اين معامله غمگين مباش و شاد
19
ز انقلاب زمانه عجب مدار كه چرخ
از اين فسانه هزاران هزار دارد ياد
20
قَدَح به شرط ادب گير زآن كه تركيبش
ز كاسه ي سرِ جمشيد و بهمن است و قباد
21
گرچه ياران فارغ اند از ياد من
از من ايشان را هزاران ياد باد
22
پير ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت
آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
23
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده ي گزند مباد
سلامت آفاق در سلامت توست
به هيچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد
24
دير است كه دلدار سلامي نفرستاد
ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پيكي ندوانيد و سلامي نفرستاد
25
خوش عروسي است جهان از ره صورت ليكن
هر كه پيوست بدو عمرِ خودش كاوين داد
26
درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد
نهال دشمني بر كن ، كه رنج بي شمار آرد
27
نه هر درخت تحمل كند جفاي خزان
غلام همت سروم كه اين قدم دارد
28
چو عاشق مي شدم، گفتم كه بردم گوهر مقصود
ندانستم كه اين دريا چه موج خون فشان دارد
29
چو بر روي زمين باش توانايي غنيمت دان
كه دوران ناتواني ها بسي زير زمين دارد
30
دلا معاش چنان كن كه گر بلغزد پاي
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
31
سر و زر و دل و جانم فداي آن ياري
كه حق صحبتِ مهر و وفا نگه دارد
.
گرد آوري و تايپ:ابوالقاسم كريمي(فرزندزمين)
پنجشنبه 19 مهر 1397


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد