تك بيتي هاي ناب صائب تبريزي/بخش اول

مشاور شركت بيمه پارسيان

تك بيتي هاي ناب صائب تبريزي/بخش اول

۲۸ بازديد ۰ نظر

نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است

شراب خوردن ما شيشه خوردن است اينجا

 

پردهٔ شرم است مانع در ميان ما و دوست

شمع را فانوس از پروانه مي‌سازد جدا

 

مي‌كند روز سيه بيگانه ياران را ز هم

خضر در ظلمات مي‌گردد ز اسكندر جدا

 

از دل خونگرم ما پيكان كشيدن مشكل است

چون توان كردن دو يكدل را ز يكديگر جدا؟

 

مي‌شوند از سردمهري، دوستان از هم جدا

برگ‌ها را مي‌كند فصل خزان از هم جدا

 

تا ترا از دور ديدم، رفت عقل و هوش من

مي‌شود نزديك منزل كاروان از هم جدا

 

از متاع عاريت بر خود دكاني چيده‌ام

وام خود خواهد ز من هر دم طلبكاري جدا

 

چون گنهكاري كه هر ساعت ازو عضوي برند

چرخ سنگين‌دل ز من هر دم كند ياري جدا

 

به رنگ زرد قناعت كن از رياض جهان

كه رنگ سرخ به خون جگر شود پيدا

 

ز هم جدا نبود نوش و نيش اين گلشن

كه وقت چيدن گل، باغبان شود پيدا

 

ز ابر دست ساقي جسم خشكم لاله زاري شد

كه در دل هر چه دارد خاك، از باران شود پيدا

 

چنين كه همت ما را بلند ساخته‌اند

عجب كه مطلب ما در جهان شود پيدا

 

من آن وحشي غزالم دامن صحراي امكان را

كه مي‌لرزم ز هر جانب غباري مي‌شود پيدا

 

گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم

كه صد درياي آتش از شراري مي‌شود پيدا


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد