ديروز
يك سال تمام
در جستوجويت بودم
اما تو بر لبهايم خفته بودي
بعد ، اشتباهاً
لبهايم را به بهار دوختم
چشمهايم را به باران
قلبم را به گل
و تو
با سپيدهي صبح
شبنم شدي و به درونم غلتيدي
تا گلي كه در اعماق قلبم بود
پژمرده نشود
ديروز
يك سال تمام
در جستوجويت بودم
اما تو بر لبهايم خفته بودي
بعد ، اشتباهاً
لبهايم را به بهار دوختم
چشمهايم را به باران
قلبم را به گل
و تو
با سپيدهي صبح
شبنم شدي و به درونم غلتيدي
تا گلي كه در اعماق قلبم بود
پژمرده نشود