شعر ترجمه شده اي از شيركوه بي كس

مشاور شركت بيمه پارسيان

شعر ترجمه شده اي از شيركوه بي كس

۳۲ بازديد ۰ نظر

 

 

مهماني

باران را به خانه دعوت كردم
آمد ، ماند ،‌ و رفت
شاخه گلي برايم جا گذاشته بود

آفتاب را به خانه دعوت كردم
آمد ، ماند ، و رفت
آينه كوچكي برايم جا گذاشته بود

درخت را به خانه دعوت كردم
آمد ، ماند ، و رفت
شانه سبزي برايم جا گذاشته بود

تو را به خانه دعوت كردم
تو ، زيباترين دختر جهان
و آمدي
و با من بودي
و وقت بازگشت
گل و آينه و شانه را با خود بردي
و براي من شعري زيبا
زيبا جا گذاشتي و من كامل شدم 

شيركوه بي كس


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد