به نظر من:
دنيا نه هدف است و نه وسيله اي براي رسيدن به هدف, دنيا يك جاده است كه ما در آن قدم بر ميداريم بي آنكه بفهميم دقيقا چرا به جهان آمده ايم و قبلا كجا بوده ايم حتي مشخص نيست پس از اين جهان به كجا مي رويم, و آنقدر ناآگاهي ما بر دانش ما پيشي گرفته است كه براي هيچكس روش نيست آيا واقعا خدا وجود دارد يا خير...
دلايلي كه تا به امروز براي اثبات وجود خدا بيان شده ميتواند دليلي براي عدم وجود خدا قلمداد شود و البته بر عكس اين موضوع هم صدق ميكند...
ما ميتوانيم وجود خدا را باور داشته باشيم اما نميتوانيم وجود خدا را اثابت كنيم ما ميتوانيم به وجود خدا باور نداشته باشيم اما نميتوانيم عدم وجود خدا را اثابت كنيم...
آيا ماجراي فكرد كردن به ماوراء الطبيعه و متافيزيك كافي نيست؟؟؟
آنچه پيداست اين است كه انسان در رنج زندگي ميكند و تنها موجودي بر روي زمين است كه ميتواند برنامه ريزي كند و قدرت پيشگيري دارد...
بياييم توانايي هاي خود را كشف كنيم و خود را بشناسيم
ما سازنده ي دنيا نيستيم اما در آن مدتي زندگي ميكنيم همانند مستعجري كه در خانه ي اجازه اي سكونت دارد.
انسان خود مسير زندگي اش را مي سازد و كسي از قبل براي ما تصميم نگرفته است وَ اين يعني آزادي
ما رنج ميكشيم پس هستيم و بايد تلاش كنيم چون انسانيم.
فرزندزمين