قطعه اي از شعر
اهل كاشانم
روزگارم بد نيست.
تكه ناني دارم،
خرده هوشي،
سر سوزن ذوقي.
مادري دارم،
بهتر از برگ درخت.
دوستاني، بهتر از آب روان؛
و خدايي كه در اين نزديكي است:
لاي اين شب بوها،
پاي آن كاج بلند.
روي آگاهي آب، روي قانون گياه.
من مسلمانم.
قبله ام يك گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجرهها ميگيرم.
در نمازم جريان دارد ماه،
جريان دارد طيف.
سنگ از پشت نمازم پيداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتي ميخوانم
كه اذانش را باد، گفته باد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پي "تكبيره الاحرام" علف ميخوانم.
پي "قد قامت" موج.
شاعر:سهراب سپهري
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61