چرا ازدواج ميكنيم وَ چرا بچه دار مي شويم؟؟

۳۲ بازديد ۰ نظر

يك هفته قبل همسايه ي ما كه مغازه ي كوچكي داشت و مواد غذايي ميفروخت از دنيا رفت.

 

مدت ها پيش ، در چنين ايامي  بود كه وقتي به مغازش رفتم با خنده گفت:

قاسم(اسم كوچكم است) تو چرا زن نميگيري.....

و بدون اينكه اجازه حرف زدن بهم بده ادامه داد:

برو زن بگير تا وقتي مثل من پير شدي ، بچه هات عصاي دستت باشن.......

 

4 سال گذشت

و همسايه ي مغاز دار ما سخت بيمار شد

 

اوايل بچه هاش خيلي هواشو داشتن 

اما بعد از 2 سال پرستاري كردن از پدرشون خسته شدن

وَ آهسته آهسته بر سر تقسيم ارث و متن وصيتنامه

اختلاف ها شكل گرفت

 

تا اينكه يك شب...

 

جلوي پدر بيمار

دو تا از بچها با هم دعواي سختي كردن

 

همان شب همسايه ي مغازه دار ما حالش بدتر شد

طوري كه با آمبولانش او را به بيمارستان منتقل كردن 

 

15 روز در بيمارستان بستري بود

و بعد.....

 

 

روحش شاد و يادش گرامي

براي شادي اين مرحوم يك حمد و سوره بخوانيم و صلواتي بفرستيم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد