داستان كوتاه ناب/9

مشاور شركت بيمه پارسيان

داستان كوتاه ناب/9

۲۹ بازديد ۰ نظر

در روزگاري نه چندان دور يك هيات از گرجستان براي ملاقات با استالين به مسكو آمده بودند. پس از جلسه استالين متوجه شد كه پيپش گم شده است و به همين خاطر از رييس كا.گ.ب خواست تا ببيند آيا كسي از هيات گرجستاني پيپ او را برداشته است يا نه؟ پس از چند ساعت استالين پيپش را در كشوي ميزش پيدا كرد و از رييس كا.گ.ب خواست كه هيات گرجي را آزاد كند. اما رييس كا.گ.ب گفت: متاسفم رفيق، تقريبا نصف هيات اقرار كرده اند كه پيپ را برداشته اند و تعدادي هم موقع بازجويي مرده اند.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد