يكي به چاه افتاده بود و مرتب داد مي زد: "آي كمك، كمك، كمك كنيد." ملا نصرالدين از آنجا رد مي شد، صدايش را شنيد و جلو رفت. خوب گوش داد. وقتي فهميد مرد درون چاه چه مي گويد، يك سكه انداخت به داخل چاه و گفت: "آدم حسابي توي چاه هم جاي گدايي است؟"
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61