داستان كوتاه مسلمان واقعي

مشاور شركت بيمه پارسيان

داستان كوتاه مسلمان واقعي

۲۷ بازديد ۰ نظر

يكي از قوانيني كه در زمان رضا شاه تصويب شد قانون روزهاي تعطيلي مغازه ها و ادارات بود. به اين ترتيب هر كس به خواست خود و بدون دليل موجّهي نمي توانست مغازه اش را ببندد. روزي رضاشاه با اتومبيلش از خياباني مي گذشت كه متوجّه شد مغازه اي بسته است. ناراحت شد و دستور داد كه صاحب آن مغازه را پيدا كنند و نزد او بياورند. كاشف به عمل آمد كه صاحب مغازه يك عرق فروش ارمني است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسيد: پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته اي؟ مرد ارمني جواب داد: قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقيل است و من فكر كردم صلاح نيست در اين روز عرق بفروشم. شاه دستور تحقيق داد و ديدند كه حقّ با عرق فروش ارمني است. آن وقت رضا شاه عرق فروش را مرخص كرد و رو به همراهانش كرد و گفت: در اين مملكت يك مسلمان واقعي داريم؛ آن هم قاراپط ارمني است.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد