ابري بيار از دور - پرباران - پرستو جان
عطري بيفشان بر حياطِ خانه شب بو جان
من ميهمان دارم مبادا خاك برخيزد
حالا كه وقت آبروداريست جارو جان
اينقدر بيتابي نكن پيراهن نازم
هي روي پيشاني نيا با شيطنت مو جان
وقتي تو مي آيي درو ديوار ميچرخند
انگار چيزي خرده باشد خانه بانو جان
عاشق شدن را داشتم از ياد ميبردم
اين شير را بيدار كردي بچه آهو جان
اين چشمها ، اين شيشه هاي عمر من ؛ اِي جان
ميبندي و اِنگار عُمري مرده ام ، كو جان؟
كو جان كه برخيزم؟ تو اين سهراب را كشتي
گيرم كه روزي بازگردي ، نوشداروجان