من كشوري نبودهام ، ايجاد كن مرا!
در مرزِ من بيا ، برو ، آباد كن مرا
من مجمع الجزاير تنهايي و غمم
پهلو بگير پهلوي من ، شاد كن مرا
من را كه ريشههاي درختي شكستهام
قايق بساز از تنش ، آزاد كن مرا
بگذار با تو بگذرم از ساحل سكوت
دور از همه ، همه ، همه فرياد كن مرا
در جاي جايِ خاكِ تنم ردِ پاي توست
گاهي تو هم به نام وطن ياد كن مرا
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61