فرشته ثابتيان

مشاور شركت بيمه پارسيان

فرشته ثابتيان

۲۸ بازديد ۰ نظر

يكي بايد باشد... توي زندگي‌ام، كه فقط باشد. 

ببينمش... با ديدنش لبخند بزنم، بخاطرش باشم و زيبا باشم... 

يكي بايد باشد كه فكرم را به خودش مشغول كند، كه اينقدر به خودم گير ندهم، كه اينقدر خودم را زير ذره‌بين نگذارم، اينقدر خودم را جراحي نكنم. 

وقتي ديد تيغ دستم گرفته‌ام نگاهي آرام به من بياندازد، بگويد دفترچه‌ام را نديده‌اي؟ از صبح نمي‌دانم كجا قايم شده. مرا بفرستد دنبال دفترچه‌اي كه لاي كتابش قايم كرده، تا سرم گرم شود، تا اينقدر نسبت به خودم بي رحم نباشم. تا يادم برود كه هيچكس در زندگيم مرا مثل خودم شكنجه نمي‌دهد. 

يكي بايد باشد كه رنگ سفيد را دوست داشته باشد، اهل خلوت كردن باشد، اهل سكوت باشد، اما باشد.

يكي بايد باشد، كه فقط باشم برايش.

 مرا كه مي‌بيند لبخند بزند. روبرويم بنشيند، استكان چاي را توي دستش نگه دارد، چشمهايم رنگ چاي را دنبال كند تا لبهاي ساكت او.

 نگويد امروز چقدر گير دادي به خودت. به رويم نياورد كه موهايم دارد مي‌ريزد. نگويد اين همه سال كه زندگي كردي كجا را گرفتي. 

بگويد غروب را در كجا ببينيم؟

 يكي بايد باشد كه هر چند وقت به من يادآوري كند كه رسيدن به آرزوهايم، آرزو نبود، به تحقق پيوست.

 يكي بايد باشد، چنگال را در هندوانه فرو كند، بلندش كند، به طرف من بگيرد و بپرسد راستي، آرزوي بعدي چيست؟

 يكي بايد باشد كه نگاهش كه مي‌كنم، آرزو كنم آرزويي نكنم كه در آن تنها باشم... يكي بايد شكل آرزوهايم را عوض كند. 


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد