دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من
گر از قفس گريزم، كجا روم كجا من؟
كجا روم، كه راهي به گلشني ندانم
كه ديده بر گشودم به كنج تنگنا، من
نه بسته ام به كس دل، نه بسته كس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ز من هرآنكه او دور چو دل به سينه نزديك
به من هر آنكه نزديك از او جدا جدا من
نه چشم دل به سويي نه باده در سبويي
كه تر كنم گلويي به ياد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه كاهد؟
كه گويدم به پاسخ كه زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم در آسمان ابري
دلم گرفته اي دوست! هواي گريه با من ...