احمدرضا احمدي

مشاور شركت بيمه پارسيان

احمدرضا احمدي

۲۸ بازديد ۰ نظر

زماني،

با تكه اي نان سير مي شدم

و با لبخندي

به خانه مي رفتم

اتوبوس هاي انبوه از مسافر را

دوست داشتم

انتظار نداشتم

كسي به من در آفتاب

صندلي تعارف كند،

در انتظار گل سرخي بودم.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد