عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست / تا كرد مرا تهي و پر كرد ز دوست
اجزاي وجودم همگي دوست گرفت / ناميست ز من بر من و باقي همه اوست
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست / تا كرد مرا تهي و پر كرد ز دوست
اجزاي وجودم همگي دوست گرفت / ناميست ز من بر من و باقي همه اوست