باران گرفته ام به هواي شكفتنت
جاري در امتداد ترك خوردۀ تنت
با اشكهاي حلقه شده پاي گونه هات
با دستهاي حلقه شده دور گردنت
من متهم به رابطه با واژۀ توام
مظنون به دستكاري گلهاي دامنت
اين گرگ و ميش وقت طلوع است يا غروب
در چشم هاي نيلي مايل به روشنت؟!
باران گرفته ام به هواي شكفتنت
جاري در امتداد ترك خوردۀ تنت
با اشكهاي حلقه شده پاي گونه هات
با دستهاي حلقه شده دور گردنت
من متهم به رابطه با واژۀ توام
مظنون به دستكاري گلهاي دامنت
اين گرگ و ميش وقت طلوع است يا غروب
در چشم هاي نيلي مايل به روشنت؟!