گر به من عمر دهد فرصتي اي باده خوران
به خدا ميكده اي بهر شما خواهم كرد
از قضا روزي اگر حاكم اين شهر شوم
خون صد شيخ به يك مست روا خواهم كرد
آنقدر خرقه و سجاده بگيرم از شيخ
فرش اين ميكده ها را ز عبا خواهم كرد
زاهدا كوري چشم تو و شيخان دگر
وسط كعبه دو ميخانه بنا خواهم كرد
داستان كوتاه آموزنده
داستان كوتاه آموزنده71
داستان كوتاه آموزنده61