ميرزا علي اكبر موافق عليشاه

مشاور شركت بيمه پارسيان

ميرزا علي اكبر موافق عليشاه

۲۶ بازديد ۰ نظر

حلقه تا بر سر زلف تو گلندام افتاد

هيچ دل نيست مگر آنكه در اين دام افتاد

در ازل پرده ميان من و معشوق نبود

در تعيّن شدم و كار به پيغام افتاد

سر برآرم به جنون جامه به تن چاك زنم

پره پوشي چه كنم طشت من از بام افتاد

در ره عشق سلامت همه در رنج و بلاست

كام آنراست كه دلخسته و ناكام افتاد

مستي ما بود از گردش چشم ساقي

سر و كار دگران است كه با جام افتاد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد