به دريا شكوه بردم از شب دشت
و زين عمري كه تلخ تلخ بگذشت
به هر موجي كه مي گفتم غم خويش
سري مي زد به سنگ و باز مي گشت
با تشكر از بهاران براي فرستادن اين دوبيتي.
به دريا شكوه بردم از شب دشت
و زين عمري كه تلخ تلخ بگذشت
به هر موجي كه مي گفتم غم خويش
سري مي زد به سنگ و باز مي گشت
با تشكر از بهاران براي فرستادن اين دوبيتي.